دهکده روابط بین الملل دهکده روابط بین الملل

 
دهکده روابط بین الملل
 
 
منوی اصلی
صفحه نخـــــست
چــــاپ صفــــحه
خـــانه كردن وب
ذخـــــیره صفحه
پـست الکترونیک
بایگـــانی مطالب
در باره ی ما
 

بادرود بر کاربرمحترم هدف از ارائه مطالب این وبلاگ فقط درجهت شناختن بهتر فضای روابط بین الملل ومفاهیم مربوطه به آن است وبه هیچ عنوان به حزب یا گروهی هیچ تعلقی ندارد ونخواهد داشت. با سپاس -نیکنام
موضاعات
سخنی با شما خاورمیانه خلیج فارس مقالات سیاسی یک هفته باخبر سازمانهای بین المللی برگه هایی از تاریخ شخصیتهای بین المللی اندیشه سیاسی امنیت در روابط بین الملل کتابخانه پیمانهای بین المللی انرژی
پیوند وبلاگ
ردیاب خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان POWER PLAY و آدرس powerplay.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






 

فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی


آرشیو ماهیانه
بهمن 1391
دی 1391
شهريور 1391
مرداد 1391
تير 1391
خرداد 1391
ارديبهشت 1391
فروردين 1391
نویسندگان
نویسندگان
پیوند وبلاگ
مرکز آموزش و پژوهش های بین المللی وزارت امور خارجه
یو . اس . کلوزآپ
مرکز مطالعاتی رند
وبلاگ دکتر پیروز مجتهدزاده
مرکز مطالعاتی و نظرسنجی پیو
موسسه مطالعاتی اسپن
موسسه بروکینگز
چشم انداز توسعه وامنیت
Barry Buzan
JOHN .MEARSHEIMER
Francis Fukuyama
FOREIGN AFFAIRS
Joseph Nye
بررسی استراتژیک
موسسه ابرار معاصر
انجمن ژئوپلیتیک ایران
پورتال جامع سیاسی
وبلاگ تخصصی سیاسی
پزوهشگاه مطالعات راهبردی
دانشکده روابط بین الملل
henry kissinger
وبلاگ دکتر مجید تفرشی
وبلاگ دکتر مجید استوار
سازمان ملل متحد
سازمان کشورهای صادر کننده نفت(اوپک)
دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت
وزارت امور خارجه
مركز مطالعات عالي بين الملل
باشگاه انديشه
مركز پژوهش هاي علمي ومطالعات استراتژيك خاورميانه
کتابخانه دید
موسسه مطالعات ايران واوراسيا
پايگاه تخصصي سياست بين الملل
كتابخانه الكترونيكي وزارت امور خارجه
مرجع تخصصي علوم سياسي و روابط بين الملل
پرتال جامع علوم انساني
دفتر مطالعات سياسي وزارت امور خارجه
مرکز مطالعات استراتژیک
ایران دیپلماتیک
دیپلماسی ایرانی
حمل ماینر از چین به ایران
حمل از چین
بوق دوچرخه
یکانسر
آی کیو مگ
ریحون مگ

:: تمام پیوندها ::
 
طراح قالب و کد های جاوا...

كاربران آنلاين: نفر
تعداد بازديدها:
RSS

طراح قالب و کد های جاوا...

Www.LoxBlog.Com

کد های وجاوا :

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 270
بازدید دیروز : 33
بازدید هفته : 309
بازدید ماه : 312
بازدید کل : 250407
تعداد مطالب : 479
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1

تماشا

مقایسه تطبیقی واقع گرایی کنت والتز وجان مرشایمر در روابط بین الملل

کنت والتز نخستین کسی است که بر ضرورت اهمیت مطالعه تئوریک و همچنین سیستمیک سیاست بین الملل تکیه می کند و بر این اساس «تئوری سیاست بین الملل» را پایه گذاری می کند. والتز از یک سو بر تئوریک بودن مطالعه سیاست بین الملل تأکید دارد زیرا معتقد است بدون تئوری روش های نظری ابتر می ماند و فرایند شناخت به درستی کامل نمی شود لذا با طرح ادله های بسیار و قیاس سیاست بین الملل با اقتصاد سعی می کند این موضوع را اثبات کند. از سوی دیگر والتز به نگاه سیستمیک و در سطح کلان نسبت به پدیده های بین المللی اهمیت می دهد، زیرا معتقد است نگاه در سطح کلان واجد ویژگی هایی است که متفاوت از ویژگی های مجموع اجزاست و اگر نگاه ما معطوف به شناخت اجزاء شود، برداشت ما تقلیل گرایانه خواهد بود.

از زمانی که والتز در کتاب «تئوری سیاست بین الملل» خود که در سال 1979 منتشر شد، این موضوعات را مطرح می کند تا به امروز افراد بسیاری از رئالیست های کلاسیک گرفته تا نئوکلاسیک ها، لیبرالیست ها و سازه انگاران و نظریه های انتقادی سعی کرده اند با طرح انتقادات و یا ارائه پیشنهادات برای تکمیل نظریات والتز به تکوین و پیشبرد علم سیاست بین الملل بپردازند. در حقیقت آنچه والتز مطرح کرد پایه ای برای پویایی و شکوفایی بیشتر این علم شد و می توان گفت به همان میزان که طرفداران والتز از وی بهره مند شده اند, منتقدان او نیز وامدارش هستند.

رئالیست های کلاسیک مثل آرون و طرفداران نظریه نظام جهانی از جمله والراشتاین در اساس مخالف تأسیس دیسپلین و طرح سیاست بین الملل در یک قالب واحد هستند و معتقد به استقلال پدیده های سیاسی نیستند. نگاهی که والتز آن را رد می کند و با طرح ادله هایی برای استقلال پدیده های سیاسی سعی می کند تا سیاست بین الملل را در قامت یک قالب واحد مطرح کند.

از جمله افرادی که به نقد والتز پرداخته اند جان مرشایمر است کسی که او هم بسان والتز در قالب رئالیست ها طبقه بندی می شود و همچون او می پذیرد که مطالعه سیاست بین الملل نیاز به رویکرد تئوریک دارد. لذا به لحاظ هستی شناسی و آنتالوژی  مرشایمر نقدی بر والتز وارد نمی کند.

همچنین فهمی که والتز و مرشایمر از آنارشی دارند یکسان است. «تصویر آنارشی در مکتب واقع گرایی به خودی خود هیچ ارتباطی با منازعه ندارد، بلکه یک اصل نظم دهنده است که نظام بین الملل را متشکل از دولت های مستقلی می داند که از هیچ اقتدار مرکزی پیروی نمی کنند.

به عبارت دیگر، از آنجا که هیچ قدرت فایقه ای در رأس نظام بین الملل وجود ندارد، حاکمیت در درون دولت ها نهادینه شده است. یعنی حکومتی بر فراز حکومت ها در نظام بین الملل وجود ندارد و هر دولت خود را بالاترین مرجع اقتدار می داند.» (1)

از سویی دیگر هر دو به تعدیل ناپذیری آنارشی معتقد هستند زیرا بر این باورند «ساختار نظام بین الملل را می توان از یک سو براساس آنارشی و از سوی دیگر براساس توزیع قدرت تعریف کرد. ترکیب این دو عامل ساختاری، نا امنی مزمنی را برای قدرت های بزرگ ایجاد می کند؛ بنابراین یکی از پیامدهای آنارشی این است که دولت ها ذاتاً نسبت به نیات یکدیگر تردید دارند. »(2)

همچنین مرشایمر همچون والتز قایل به این است که در تحلیل سیاست بین الملل باید بر درک و فهم رفتار قدرت های بزرگ متمرکز شویم و اینک قدرت های بزرگ لزوماً نقطه کانونی تئوری سیاست بین الملل هستند. «با این حال، روش عملیات سازی این مفهوم در دیدگاه مرشایمر کاملاً با روش والتز متفاوت است . والتز می گوید قدرت های بزرگ به کسب امتیاز در تمامی زمینه ها (اندازه جمعیت، حوزه جغرافیایی، ارتش، اقتصاد و ...) نیاز دارند. بنابراین والتز در هنگام شناسایی قدرت های بزرگ می پذیرد که اقتصاد ارتش و دیگر توانایی ها را نمی توان جدا کرد و به صورت مجزا مورد ارزیابی قرار داد. در حالی که مرشایمر عقیده دارد قدرت کارآمد دولت در نهایت عبارت است از عملکرد نیروهای نظامی آن در مقایسه با نیروهای نظامی کشور رقیب به عبارت دیگر، او عقیده دارد قدرت نظامی را می توان جدا کرد، به صورت مجزا مورد ارزیابی قرار داد و برای شناسایی قدرت های بزرگ در نظام بین الملل از آن استفاده کرد.» (3)

در خصوص تئوری نیز اگرچه مرشایمر نیز قایل به دیدگاه تئوریک است ولی «مرشایمر به صراحت عنوان می دارد که تئوری مبتنی بر فرضیات غیرواقع گرایانه یا غلط چیز زیادی در مورد کارکرد جهان بیان نمی دارد. امّا والتز کار خود را  با این موضع مخالف آغاز می کند که قدرت توضیحی با دور شدن از واقعیت و ایستادن در نزدیکی آن حاصل می شود و این امر لزوماً شامل طرح فرضیات «غیرواقع گرایانه» در مورد جهان می‌باشد. زیرا از نظر او «یک توصیف صرف و کامل از واقعیت کمترین توان تبیینی را خواهد داشت.» (5)

از سویی دیگر « والتز و مرشایمر توافق دارند که قدرت های بزرگ در کل نگران بقای خود هستند؛ زیرا هیچ سازمانی - یا به گفته مرشایمر، هیچ «نگهبانی شبی» - وجود ندارد که قدرت های بزرگ بتوانند در هنگام مواجهه با مشکل به آن مراجعه کنند. به عبارت دیگر، عرصه بین المللی نظامی خودیار است.» (6) بنابراین «نخستین و اصلی ترین هدف قدرت های بزرگ تضمین بقاست. خصوصاً اینکه، دولت ها در پی حفظ تمامیت ارضی و استقلال نظم سیاسی داخلی اشان هستند. بقا در رأس اهداف و انگیزه های دیگر قرار دارد، زیرا هر گاه یک دولت توسط دولت دیگر تسخیر شود، ممکن نیست بتواند در آن شرایط اهداف دیگر خود را دنبال کند.» (7)

لذا والتز و مرشایمر در این فرض مشترک اند که گرایش ذاتی بازیگران به بقا و ساختار توزیع قدرت بین المللی یک الگوی خاص رفتاری را بوجود می آورد. اما اختلاف عمده آنها از این جا شروع می شود که هر یک معتقد به تولید یک الگوی رفتاری کاملاً متفاوت می‌باشند. از دیدگاه والتز «مهمترین هدف دولت ها اطمینان از این است که قدرت رقیبان به هزینه آنها افزایش پیدا نکند.» (8) بدین معنا که جایگاه بازیگر در سیستم حفظ شود. یعنی «در حالیکه والتز عقیده دارد در یک نظام آنارشیک بقای هر کشور به طور بالقوه در خطر است، مرشایمر یک قدم فراتر می رود و عقیده دارد که تنها راه کشورها برای مقابله با تهدیداتی که متوجه بقای آنهاست، عبارت است از به حداکثر رساندن قدرتشان» (9) بنابراین رئالیسم والتز در مقابل رئالیسم مرشایمر که تهاجمی است تدافعی محسوب می شود. «فرض واقع گرایی تدافعی این است که آنارشی بین المللی کم و بیش «خوش خیم» است. یعنی امنیت چندان نایاب نیست و فراوان است . در نتیجه دولت ها که این را در می یابند، رفتاری تهاجمی نخواهند داشت و تنها در شرایطی که احساس کنند تهدیدی علیه آنها وجود دارد نسبت به آن واکنش نشان می دهند و این واکنش نیز اغلب تنها در سطح ایجاد موازنه و بازداشتن تهدید است. » (10) در مقابل «از دید جان مرشایمر، دولتها در جهانی زندگی می کنند که سرشار از تهدیدات است و واحدهایی اند که تمایل دارند قدرت خود را به حداکثر برسانند تا بتوانند به بقای خود ادامه دهند.:«هدف اصلی هر دولتی آن است که سهم خود را از قدرت جهانی به حداکثر برساند، که این به معنای کسب قدرت به زیان دیگران است.» (11) «به نظر مرشایمر دلیل اصلی قدرت طلبی دولت ها را باید در سه چیز جستجو کرد: ساختار آنارشیک نظام بین المللی توانمندیهای تهاجمی که همه دولتها از آن برخوردارند؛ و عدم اطمینان در مورد نیابت و مقاصد دشمنان.» (12)

تفاوت عمده دیگر میان آنها در زمینه نوع نگاه به بازیگر عقلانی است. «تئوری سیاست بین الملل والتز مفروض بازیگر عقلانی را نمی پذیرد و بلکه سیاست خارجی ]از نظر او[ یک تجارت پیچیده و مبهم است که رهبران قادر به تصمیم عقلانی و محاسبه نیستند و بجای عقلانیت، والتز بر فرایند گزینش یا انتخاب تأکید می کند.» (13)

زیرا والتز معتقد است: «موازنه نه پیامد آگاهانه بلکه نتیجه ناخواسته تصمیمات انفرادی دولت ها برای اطمینان از بقای خود است.» (14) در حالی که مرشایمر تأکید دارد که «قدرت های بزرگ بازیگران عقلایی اند. آنها نسبت به محیط خارجی خودآگاهند و برای بقای خود در این محیط رفتار استراتژیک مناسب را انتخاب می کنند. به خصوص آنها به اولویت های دیگر دولت ها و اینکه رفتارشان چه تأثیری بر رفتار دولت های دیگر دارد و همچنین این مسئله که رفتار دولت های دیگر چه تأثیری بر استراتژی آنها برای بقا دارد توجه می نمایند. علاوه بر این، دولت ها نه تنها به عواقب کوتاه مدت و فوری، بلکه به پیامدهای بلند مدت اعمال خود نیز توجه دارند.» (15)

با آنکه والتز بر پیگیری استراتژی موازنه قوا هرچند به صورت ناخودآگاه از سوی بازیگران تأکید دارد، اما از نظر مرشایمر «گزینه عملی در یک جهان واقع گرا همواره مابین استراتژی ایجاد موازنه و احاله مسئولیت در نوسان است و کشورهای مورد تهدید غالباً در صورت امکان ترجیح می دهند از مسئولیت فرار کنند تا اینکه به ایجاد موازنه بپردازند.» (16) «غالباً به این دلیل که کشورهای احاله دهنده ی مسئولیت از هزینه های مبارزه با مهاجم در صورت شکل گیری جنگ، در امان هستند.» (17) با اینحال اصلی ترین استراتژی برای بدست آوردن قدرت بیشتر و افزون تر از نظر مرشایمر جنگ است .

پس مرشایمر اتخاذ سه استراتژی را در مورد دولت ها برای پیگیری بقای خود را مطرح می کند: جنگ، احاله مسئولیت و ایجاد موازنه. جنگ مهمترین استراتژی است چون «بهترین راه پیش روی کشورها برای بقا در نظامی آنارشیک که در آن سایر کشورها مقاصد و توانایی های تجاوزکارانه دارند این است که دائماً قدرت خود را افزایش دهند. بر این اساس آن کشورها باید سهم خود را از قدرت جهانی افزایش بدهند و بعضاً به آن معناست که علیه یک کشور رقیب متوسل به جنگ شوند.» (18) البته آنارشی به تنهایی این مطلب را توجیه نمی کند که چرا رقابت های امنیتی گاه به جنگ منجر می شوند و گاه نمی شوند چون آنارشی امری دایمی است و نظام بین المللی همواره آنارشیک است، اما جنگ این گونه نیست لذا می بایست به یک متغیر ساختاری دیگر یعنی توزیع قدرت میان کشورهای عمده در یک نظام - که به سه شکل مختلف دوقطبی، چند قطبی متوازن و چند قطبی غیرمتوازن از نظر مرشایمر تقسیم می شوند- نیز عنایت داشت «نظام های دوقطبی با ثبات ترین نظام در میان این سه نوع نظام می باشند . در این نظام ها جنگ قدرت های بزرگ بندرت اتفاق می افتد و وقتی هم اتفاق می افتد اغلب به این صورت است که یکی از قدرت های بزرگ علیه یک قدرت کوچکتر وارد جنگ می شود و بین قدرت های بزرگ رقیب جنگی رخ نمی دهد. نظام های چند قطبی نامتوازن دارای خطرناک ترین نوع توزیع قدرت هستند، عمدتاً به این دلیل که هژمونی های بالقوه اغلب علیه دیگر قدرت ها در آن نظام وارد جنگ می شوند. این جنگ ها همواره طولانی و پرهزینه هستند. نظام های چند قطبی متوازن در میانه قرار می گیرند: احتمال وقوع جنگ بین قدرت های بزرگ در این نظام بیشتر از نظام دوقطبی اما کمتر از نظام چند قطبی نامتوازن است.» (19) دو استراتژی دیگر همچنان که ذکر شد احاله مسئولیت و موازنه قوا هستند. «وقتی یکی از دو قدرت بزرگ در یک نظام دو قطبی مورد تهدید قرار می‌گیرد، ناگزیر بایستی خود درمقابل رقیبش موازنه ایجاد کند، زیرا قدرت بزرگ دیگری برای برعهده گرفتن این مسئولیت وجود ندارد. اما در نظام های چند قطبی دولت های تهدید شده می توانند از استراتژی احاله مسئولیت استفاده کنند و غالباً همین کار را انجام می دهند.... دریک نظام چند قطبی که هیچ هژمون بالقوه برای رویارویی وجود ندارد و دولت هایی که در معرض تهدید قرار گرفته اند مرز مشترکی با دولت متجاوز ندارند، استراتژی احاله مسئولیت به طور گسترده مورد استفاده قرار می گیرد. در عین حال، حتی در زمانی که تهدیدی جدی وجود دارد، رقیبانی که در معرض تهدید قرار گرفته اند، باز هم در پی یافتن فرصتی برای احاله مسئولیت خواهند بود.

به طور کلی، هر چقدر قدرت نسبی هژمون بالقوه بیشتر باشد، دولت های تهدید شده از استراتژی احاله مسئولیت صرفنظر کرده و گرایش بیشتری به ایجاد ائتلاف توازن بخش خواهند یافت.» (20)

غیر از استراتژی های یاد شده مرشایمر معتقد است. «استراتژی های ساکت سازی (Appeasement) و دنباله روی (Band wagoning) در مقابله با مهاجمان چندان مفید نمی‌باشند. زیرا هر دو آنها در واقع به مفهوم قبول شکست و واگذاری قدرت به یک دولت رقیب می باشند، که این مسئله می تواند دستورالعملی برای دردسرهای جدی در یک نظام آنارشیک باشد. به وسیله اتخاذ استراتژی دنباله روی، دولت مورد تهدید امید به جلوگیری از کسب قدرت توسط مهاجم به ضرر خودش را رها می کند و بجای آن نیروی خود را با دشمن خطرناکش پیوند می دهد تا به این وسیله حداقل میزان اندکی از غنایم جنگی را بدست آورد. استراتژی ساکت سازی استراتژی جاه طلبانه تری می باشد. کشوری که این استراتژی را در پیش می گیرد سعی دارد تا با تعدیل رفتار مهاجم از طریق واگذاری قدرت به او، این امید را قوت بخشد که این حرکت عاملی شود تا مهاجم خود را در امنیت بیشتری ببیند و در نتیجه به تعدیل و کاهش یا حذف انگیزه های این کشور جهت تهاجم منجر شود.» (21) با این همه در مقابل والتز که استراتژی دنباله روی را به طور کلی رد می کند و مدعی است چون بازیگران از نیات دیگران نمی توانند آگاه شوند و هر گاه ممکن است با شیوه رفتاری متفاوت مواجه شوند، لذا هرگز سرنوشت خود را به سرنوشت دیگران گره نمی زنند، مرشایمر معتقد است چه بسا شرایط ویژه ای بوجود آید که واگذاری قدرت توسط یک کشور به دیگری - یعنی همان استراتژی دنباله روی (Band wagoing) - قابل توجیه باشد.

تفاوت مهم دیگر والتز و مرشایمر در این است که مرشایمر سیستمی بودن موازنه قوا را رد می کند و آن را با تحلیلی منطقه ای جایگزین و عجین می کند. «اگرچه یک دولت زمانی می تواند امنیت خود را به حداکثر برساند که به تمام جهان تسلط پیدا کند، لیکن هژمون جهانی شدن میسر نمی باشد.... عامل محدودیت زای کلیدی در اینجا دشوار بودن نمایش قدرت از آن سوی منطقه وسیعی از دریا می باشد که اشغال و تسلط بر مناطقی راکه توسط اقیانوس ها از یک قدرت بزرگ جدا شده اند برای آن قدرت بزرگ غیرممکن می کند. هژمون های منطقه ای قطعاً دارای یک نیروی نظامی قدرتمند و کوبنده می باشند، اما انجام حملات آبی - خاکی به آن سوی اقیانوس ها علیه سرزمین‌هایی که تحت کنترل و دفاع یک قدرت بزرگ می باشند، عملی به مثابه خودکشی خواهد بود. لذا عجیب نیست ایالات متحده که تنها هژمون منطقه ای در تاریخ مدرن می باشد، هرگز به طور جدی حمله و تصرف اروپا و آسیای شمال شرقی را مدنظر خود قرار نداده است.» (22)

در نهایت باید گفت از نظر مرشایمر نه تنها مناطق بلکه جغرافیا هم موضوع مهمی می‌باشد. یعنی قدرت های دریایی در موازنه سازی به شیوه ای متفاوت از قدرت های قاره‌ای عمل می کنند. لذا در حالی که «در استدلال والتز توزیع قدرت بین المللی به تنهایی برای تبیین الگوهای همکاری و کشمکش سیستم بین المللی، بر فرض مثال در تشکیل اتحادها و جنگ ها متداول کارایی ندارند، اما مرشایمر بر این باور است که الزامات ساختاری به تنهایی انگیزه هجومی دولت ها را تبیین و توجیه می کند ولی در همان زمان او به شدت بر نقش موقعیت جغرافیایی به عنوان یک فاکتور مهم در تأثیرگذاری بر الگوهای همکاری وکشمکش تأکید می کند.» (23)

 

 

 

* کارشناس ارشد روابط بین الملل

 

 

 

 

 

 

پی نوشت ها :

 

 

 

 

2-   لیتل،ریچارد،ترجمه غلامعلی چگنی زاده، (تهران: 1389موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر تهران)، ص 344

3-   همان ، ص 342

4-   همان ، ص 339

5- Kenth waltz, Theory of Inlernational politics

6- لیتل،پیشین، ص 342 

7- جان مرشایمر، تراژدی سیاست قدرت های بزرگ، ترجمة غلامعلی چگنی زاده، (تهران: وزارت امور خارجه، مرکز چاپ و انتشارات 1388: 35)

8- John J. mearsheimer, Reckless states and Realism, published by : International Relations, Vol . 23, No. 2 (June 2009), pp. 241-256

9- لیتل،پیشین، ص 344 

10- حمیرا مشیرزاده، تحول در نظریه های روابط بین الملل، (تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها (سمت)، مرکز تحقیق و توسعة علوم انسانی، 1384 : 133)

11- همان،ص132

12- همان

13- John J. mearsheimer, Reckless states and Realism, published by: International Relations, Vol . 23, No. 2 (June 2009), pp. 241-256

14-Ibid

15- مرشایمر، تراژدی سیاست قدرت های بزرگ، ترجمة غلامعلی چگنی زاده، (تهران: وزارت امور خارجه، مرکز چاپ و انتشارات 1388: 36)

16- همان،ص 155

17- همان،ص 154

18- همان،ص 355

19- همان،ص 259

20- همان،ص 291

21- همان،ص 155

22- همان،ص 156

23- Petter Toft, John. J.Mearsheimer: An offersive Realist Between Geopolitics & Power, Institut for statskundshab.

 

 

1-   جان مرشایمر، تراژدی سیاست قدرت های بزرگ، ترجمة غلامعلی چگنی زاده، (تهران: وزارت امور خارجه، مرکز چاپ و انتشارات 1388: 34)



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






آخرین مطالب ...
» پنج راه حل سوزان مالونی به اوباما برای تعامل با ایران
» سوریه نقطه عطف سیاست خارجی اتحادیه اروپا
» اوباما و محدودیت‌های فروش سلاح
» قدرت مانور کره شمالی
» بحران اقتصادی جهان و افزایش فروش تسلیحات
» روسیه بازیگر مسلط در بازار تسلیحات هند
» آسیاگرایی آمریکا و تحدید چین
» ائتلاف ها در جهان تک قطبی
» غرب و چرخش معنادار در روش مواجهه با بحران سوریه
» نقش یهودیان در انتخابات ریاست‌جمهوری در آمریکا: پول یا رای؟
» اصول مندرج در اجلاس سران جنبش عدم تعهد
» معامله در واشنگتن
» ناآرامی‌ها در صحرای سینا؛ ابعاد و پیامدها
» شکل‌گیری مثلث منطقه‌ای ترکیه ـ عربستان ـ مصر
» بیم و امیدهای دموکراسی لیبی
» جنگ فرقه‌ای ـ درد زایمان خاورمیانه جدید
» راهبرد و دیدگاه جنبش عدم تعهد و ایران نسبت به یکدیگر
» امریکای لاتین؛ بازگشت سناریوهای کهنه با چهره جدید
» اندیشکده بروکینگز: بازگشت عربی القاعده و بهره‌وری از ایجاد هرج و مرج
» تقویت نیروهای اطلاعاتی آمریکا در افغانستان

Home | FeedBack

Copyright © 2008 LoxBlog.Com . All Rights Reserved. Translation Www.NazTarin.Com