دهکده روابط بین الملل دهکده روابط بین الملل

 
دهکده روابط بین الملل
 
 
منوی اصلی
صفحه نخـــــست
چــــاپ صفــــحه
خـــانه كردن وب
ذخـــــیره صفحه
پـست الکترونیک
بایگـــانی مطالب
در باره ی ما
 

بادرود بر کاربرمحترم هدف از ارائه مطالب این وبلاگ فقط درجهت شناختن بهتر فضای روابط بین الملل ومفاهیم مربوطه به آن است وبه هیچ عنوان به حزب یا گروهی هیچ تعلقی ندارد ونخواهد داشت. با سپاس -نیکنام
موضاعات
سخنی با شما خاورمیانه خلیج فارس مقالات سیاسی یک هفته باخبر سازمانهای بین المللی برگه هایی از تاریخ شخصیتهای بین المللی اندیشه سیاسی امنیت در روابط بین الملل کتابخانه پیمانهای بین المللی انرژی
پیوند وبلاگ
ردیاب خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان POWER PLAY و آدرس powerplay.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






 

فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی


آرشیو ماهیانه
بهمن 1391
دی 1391
شهريور 1391
مرداد 1391
تير 1391
خرداد 1391
ارديبهشت 1391
فروردين 1391
نویسندگان
نویسندگان
پیوند وبلاگ
مرکز آموزش و پژوهش های بین المللی وزارت امور خارجه
یو . اس . کلوزآپ
مرکز مطالعاتی رند
وبلاگ دکتر پیروز مجتهدزاده
مرکز مطالعاتی و نظرسنجی پیو
موسسه مطالعاتی اسپن
موسسه بروکینگز
چشم انداز توسعه وامنیت
Barry Buzan
JOHN .MEARSHEIMER
Francis Fukuyama
FOREIGN AFFAIRS
Joseph Nye
بررسی استراتژیک
موسسه ابرار معاصر
انجمن ژئوپلیتیک ایران
پورتال جامع سیاسی
وبلاگ تخصصی سیاسی
پزوهشگاه مطالعات راهبردی
دانشکده روابط بین الملل
henry kissinger
وبلاگ دکتر مجید تفرشی
وبلاگ دکتر مجید استوار
سازمان ملل متحد
سازمان کشورهای صادر کننده نفت(اوپک)
دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت
وزارت امور خارجه
مركز مطالعات عالي بين الملل
باشگاه انديشه
مركز پژوهش هاي علمي ومطالعات استراتژيك خاورميانه
کتابخانه دید
موسسه مطالعات ايران واوراسيا
پايگاه تخصصي سياست بين الملل
كتابخانه الكترونيكي وزارت امور خارجه
مرجع تخصصي علوم سياسي و روابط بين الملل
پرتال جامع علوم انساني
دفتر مطالعات سياسي وزارت امور خارجه
مرکز مطالعات استراتژیک
ایران دیپلماتیک
دیپلماسی ایرانی
حمل ماینر از چین به ایران
حمل از چین
بوق دوچرخه
یکانسر
آی کیو مگ
ریحون مگ

:: تمام پیوندها ::
 
طراح قالب و کد های جاوا...

كاربران آنلاين: نفر
تعداد بازديدها:
RSS

طراح قالب و کد های جاوا...

Www.LoxBlog.Com

کد های وجاوا :

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 301
بازدید دیروز : 33
بازدید هفته : 340
بازدید ماه : 343
بازدید کل : 250438
تعداد مطالب : 479
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1

تماشا

بررسي علل حمايت گسترده آمريكا از اسرائيل


 



 

 
بررسي علل حمايت گسترده آمريكا از اسرائيل

 
● نويسندگان: جان ميرشايمر ـ استفن والت

 
آمريكا در كمك‏هاي عظيم مالي و نظامي خود به اسرائيل، حد و مرزي نمي‏شناسد و هيچ شروطي را هم براي آن تعيين نمي‏كند؛ اگر اين مساعدت‏ها به ساير كشورها به صورت اقساط سه ماهه صورت مي‏گيرد و اگر از آنها خواسته مي‏شود، وجوه دريافت شده خود را در ايالات متحده هزينه كنند، اسرائيل از همه اين قيودات رها است.

 
اين حمايت گسترده، كه البته بايد پشتيباني كامل ديپلماتيك و رسانه‏اي را هم بدان افزود، با چه منطقي صورت مي‏گيرد؟ نويسنده، دلايلي را كه محافل صهيونيست آمريكايي مطرح مي‏كنند، يكي يكي نقد مي‏كند و نهايتاً نتيجه مي‏گيرد، هيچ دليل استراتژيكي و يا الزامات به اصطلاح اخلاقي نمي‏تواند توجيه‏كننده اين حجم مساعدات به اسرائيل باشد مگر اينكه بگوييم، لابي قدرتمند صهيونيست در آمريكا پشت اين جريانات است.

 
 در طي چند دهه گذشته و به ويژه از زمان جنگ شش روزه سال 1967، نقطه ثقل سياست خاورميانه‏اي ايالات متحده آمريكا، رابطه اين كشور با اسرائيل بوده است. تركيب حمايت بي‏دريغ از اسرائيل و تلاش‏هاي مرتبط با گسترش «دموكراسي» در سراسر اين منطقه، باعث برافروخته شدن افكار عمومي اعراب و دنياي اسلام شده و امنيت نه تنها آمريكا بلكه بقيه جهان را هم به خطر انداخته است. اين وضعيت در تاريخ سياسي آمريكا معادلي ندارد؛ چرا آمريكا امنيت خود و بسياري از متحدانش را به خاطر منافع يك دولت ديگر (اسرائيل) رها مي‏كند؟ ممكن است فرض شود كه پيوستگي ميان اين دو دولت براساس منافع استراتژيك مشترك است و يا الزامات اخلاقي، آمريكا را به اين كار وا مي‏دارد؛ ولي هيچ توضيحي نمي‏تواند حمايت مادي و ديپلماتيك بي‏دريغ آمريكا از اسرائيل را توجيه نمايد.

 
در مقابل، نفوذ سلطه‏گرانه سياست آمريكا در منطقه خاورميانه، تماماً ريشه در سياست داخلي اين كشور دارد و به ويژه با فعاليت‏هاي «لابي اسرائيل» مرتبط است. تاكنون همه گروه‏هاي داراي منافع خاص، در سياست خارجي آمريكا انحراف ايجاد كرده‏اند، اما هيچ گروه ذي‏نفوذي اين انحراف را تا آنجا ايجاد نكرده كه آمريكا از مسير منافع ملي خود فاصله بگيرد و در همين حال، دولت مردم را متقاعد كند كه منافع اين كشور و اسرائيل كاملاً يكي است.

 
از زمان جنگ اكتبر سال 1973، واشنگتن از اسرائيل در همان سطحي كه از هر كشور ديگري هم پشتيباني مي‏نمود حمايت مي‏كرد. از سال 1976، اين حمايت‏ها شامل پرداخت سالانه كمك‏هاي عظيم و مستقيم اقتصادي و نظامي شد و اين در مجموع، بزرگ‏ترين كمكي بود كه از زمان جنگ جهاني دوم صورت مي‏گرفت و به راحتي بالغ بر 140 ميليارد دلار مي‏گرديد. اسرائيل حدود سه ميليارد دلار كمك مستقيم را هر سال دريافت مي‏كرد كه تقريباً شامل يك پنجم بودجه كمك‏هاي خارجي و ارزش آن حدود 500 دلار براي هر فرد اسرائيلي بود. اين سخاوتمندي زماني برجسته مي‏شود كه بدانيم، اسرائيل اكنون با درآمد سرانه تقريباً برابر با كره جنوبي يا اسپانيا، جزو كشورهاي صنعتي ثروتمند محسوب مي‏شود.

 
ديگر كشورهاي دريافت كننده كمك، پولشان را به صورت اقساط سه ماهه دريافت مي‏كنند؛ اما اسرائيل تمام كمك‏ها را در آغاز هر سال مالي يكجا دريافت مي‏كند و بدين ترتيب، مي‏تواند سود عظيمي را نيز نصيب خود كند. از بسياري از دريافت كنندگان كمك‏هاي نظامي خواسته مي‏شود كه همه پول‏هاي دريافتي خود را در آمريكا خرج كنند، اما به اسرائيل اجازه داده مي‏شود كه تقريباً 25% اين كمك‏ها را به يارانه بخش صنعتي صنايع دفاعي خود اختصاص دهد. اسرائيل تنها دريافت كننده كمكي است كه مجبور نيست در مورد نحوه هزينه كردن آن توضيح دهد و همين امر سبب مي‏شود كه جلوگيري از صرف اين پول‏ها در مواردي كه ظاهراً آمريكا مخالف آن است، مثل شهرك‏سازي در كرانه باختري، عملاً غيرممكن گردد. علاوه بر اين، آمريكا حدود سه ميليارد دلار براي توسعه سيستم‏هاي تسليحاتي اسراييل كمك مي‏كند و زمينه را براي اين رژيم جهت دستيابي به سلاح‏هاي فوق پيشرفته مثل هليكوپترهاي «بلك‌هاوك» و جت‏هاي «اف - 16» فراهم مي‏سازد. بالاخره اينكه، آمريكا به اسرائيل اطلاعات جاسوسي‏اي مي‏دهد كه از دادن آن به هم‏پيمانانش در ناتو نيز خودداري مي‏نمايد و چشم خود را در مورد تلاش‏هاي اسرائيل براي دستيابي به سلاح‏هاي هسته‏اي نيز بسته است.

 
حمايت ديپلماتيك واشنگتن از اسرائيل

 
از سال 1982، آمريكا 32 قطعنامه شوراي امنيت را كه اسرائيل را محكوم مي‏كرد، وتو نمود و اين تعداد، بيش از مجموع وتوهايي است كه توسط ديگر اعضاي شوراي امنيت صورت گرفته است. آمريكا جلوي تلاش‏هاي كشورهاي عربي را براي نام بردن از زرادخانه هسته‏اي اسرائيل در پيش‏نويس آژانس بين‏المللي انرژي اتمي گرفت. ايالات متحده در زمان جنگ در صدد نجات اسرائيل برمي‏آيد و در مذاكرات صلح هم جانب اسرائيل را مي‏گيرد. دولت نيكسون از اسرائيل در مقابل خطر مداخله شوروي حمايت نمود و در خلال جنگ اكتبر، به اين رژيم كمك‏هاي تداركاتي كرد. واشنگتن در مذاكراتي كه به پايان اين جنگ انجاميد، وارد شد و نقش كليدي را در مذاكرات قبل و بعد از پيمان اسلو در سال 1993 بازي كرد. در هر كدام از موارد بالا، اختلاف ميان مقامات آمريكايي و اسرائيلي، لحظه‏اي بود و آمريكا پيوسته از موضع اسرائيل حمايت مي‏كرد. يك آمريكايي شركت كننده در مذاكرات كمپ ديويد سال 2000، بعداً گفت: «در بسياري از مواقع، ما مثل وكيل اسرائيل عمل مي‏كرديم.» بالاخره اينكه، هدف جاه‏طلبانه دولت بوش در تغيير شكل خاورميانه، تا حدودي به تقويت جايگاه استراتژيك اسرائيل مربوط مي‏شود.

 
اين سخاوتمندي فوق‏العاده زماني مي‏تواند توجيه شود كه اسرائيل را يك سرمايه استراتژيك و حياتي بدانيم و يا حمايت آمريكا از آن را به خاطر الزامات اخلاقي توجيه كنيم. اما هيچ توضيحي در اين مورد قانع كننده نيست. ممكن است از اين مسأله دفاع شود كه اسرائيل در طي دوران جنگ سرد، يك سرمايه و پشتيبان براي آمريكا بود. اسرائيل به عنوان نماينده آمريكا، پس از سال 1967 جلوي توسعه‏طلبي شوروي در منطقه را گرفت و شكست‏هاي خفت‏باري را متوجه نمايندگان شوروي مثل مصر و سوريه نمود. اسرائيل گاهي از ديگر هم‏پيمان آمريكا (مثل شاه حسين اردن) نيز حمايت مي‏نمود و ارتش آن، مسكو را مجبور كرد تا بيشتر حمايت‏هايش را متوجه نمايندگان خود كند. اسرائيل همچنين اطلاعات جاسوسي مفيدي را در مورد توانايي‏هاي شوروي به آمريكا ارايه كرد.

 
به هرحال، حمايت از اسرائيل در آن زمان چندان هم ارزان تمام نشد و روابط ميان آمريكا و دنياي عرب را پيچيده كرد. به عنوان مثال، تصميم براي اعطاي 2/2 ميليارد دلار به عنوان كمك نظامي اضطراري در خلال جنگ اكتبر به اسرائيل، باعث شد كه اوپك دست به تحريم نفتي بزند و از اين بابت خسارات قابل توجهي متوجه اقتصاد غرب شد. در همه اين موارد، نيروهاي مسلح اسرائيل در موقعيتي نبودند كه از منافع آمريكا در منطقه حمايت كنند. به عنوان مثال، در زماني كه انقلاب اسلامي ايران در سال 1979 نگراني‏هايي را درباره امنيت فرآورده‏هاي نفتي ايجاد نمود، آمريكا نمي‏توانست به اسرائيل اتكا كند و در عوض مجبور شد كه خودش دست به استقرار نيروهاي واكنش سريع بزند.

 
جنگ نخست خليج (فارس) وضعيتي را ايجاد نمود كه مي‏رفت تا اسرائيل تبديل به يك وزنه استراتژيك شود. آمريكا نمي‏توانست از پايگاه‏هاي اسرائيل بدون آنكه ائتلاف ضدعراق به هم بريزد استفاده كند و مجبور شده بود، منابع را طوري به كار بگيرد (مثل موشك‏هاي پاتريوت) كه اسرائيل را از انجام هر اقدامي كه به ائتلاف عليه صدام حسين لطمه بزند، باز دارد. تاريخ دوباره در سال 2003 تكرار شد: هر چند اسرائيل مشتاق بود كه به خاطر آمريكا به عراق حمله كند، اما بوش نمي‏توانست بدون آنكه جبهه مخالفان عرب در هم ريزد، از اسرائيل در خواست كمك كند. بدين ترتيب، اسرائيل يك بار ديگر در كناري ايستاد.

 
حمايت آمريكا از اسرائيل در آغاز دهه 1990 و حتي پس از 11 سپتامبر به صورتي گسترده‏تر و با اين ادعا توجيه مي‏شد كه هر دو دولت توسط گروه‏هاي تروريستي كه ريشه در دنياي عرب و اسلام دارند، تهديد مي‏شوند و «دولت‏هاي سركش» از اين گروه‏ها حمايت مي‏كنند و در پي دسترسي به سلاح‏هاي كشتار جمعي هستند. موضع مذكور فقط بدين خاطر اتخاذ نشد كه واشنگتن دست اسرائيل را در برخورد با فلسطيني‏ها باز بگذارد و آن را تحت فشار بگذارد تا امتياز بگيرد و همه مبارزان فلسطيني را زنداني كند يا بكشد، بلكه آمريكا مي‏خواست به سمت كشورهايي چون ايران و سوريه هم برود. بدين ترتيب، به نظر مي‏رسيد كه اسرائيل براي آمريكا در جنگ عليه ترور، تبديل به يك هم پيمان مهم شده است، زيرا دشمنان او دشمنان آمريكا هم بودند. در حقيقت، اسرائيل مديون جنگ عليه ترور و طالب برخورد گسترده‏تري با دولت‏هاي به اصطلاح سركش بود.

 
«تروريسم» تنها در حوزه مخاصمه محدود نمي‏شود، بلكه تاكتيكي است كه توسط يك جبهه گسترده گروه‏هاي سياسي به كار گرفته شده است. سازمان‏هاي تروريستي كه اسرائيل را تهديد مي‏كنند، براي ايالات متحده تهديد محسوب نمي‏شوند، مگر در زماني كه عليه آنها مداخله نمايد (مثل مداخله در لبنان در سال 1982)؛ علاوه بر اين، انتفاضه فلسطيني، خشونتي تصادفي و يكباره نيست كه مستقيماً اسرائيل يا «غرب» را هدف قرار دهد؛ اين امر تا حدود زيادي واكنش به تلاش هميشگي اسرائيل براي ايجاد شهرك در كرانه غربي و نوار غزه است.

 
چيزي كه اهميت بيشتري دارد، توجه به اين موضوع است كه اسرائيل و آمريكا به خاطر اين در مورد خطر تروريسم شريك هستند كه داراي سابقه روابطي سبب‏ساز بوده‏اند: آمريكا بدين خاطر با مشكل تروريسم مواجه است كه در وجه خوش‏بينانه‏اش، يك متحد نزديك اسرائيل است، نه چيز ديگر.

 
حمايت از اسرائيل، تنها دليل تروريسم بر ضدآمريكا نيست، بلكه بخش مهمي از آن است و همين، جنگ عليه ترور را مشكل مي‏كند. شكي نيست كه محرك بسياري از رهبران القاعده، مثل اسامه بن لادن، حضور اسرائيل در بيت‏المقدس و گرفتاري فلسطيني‏ها است. پشتيباني بي‏قيد و شرط آمريكا از اسرائيل، حمايت مردمي از تندروها (گروه‏هاي استقلال‏طلب) و جذب داوطلبان را آسان مي‏سازد. آنهايي كه به اصطلاح دولت‏هاي سركش در خاورميانه خوانده مي‏شوند، براي منافع حياتي ايالات متحده يك تهديد مهلك محسوب نمي‏شوند و به همان مقدار كه براي اسرائيل تهديد هستند، براي آمريكا نيستند. حتي اگر اين دولت‏ها سلاح‏هاي هسته‏اي به دست بياورند - چيزي كه ظاهراً امري نامطلوب است - نه آمريكا و نه اسرائيل را تهديد نمي‏كند؛ زيرا تهديد كننده نمي‏تواند بدون دريافت پاسخي خردكننده، تهديدش را عملي نمايد. خطر تحويل سلاح هسته‏اي به تروريست‏ها هم معادله‏اي دور از ذهن است، زيرا يك دولت مستقل نمي‏تواند مطمئن باشد كه اين انتقال برملا نمي‏شود يا پس از آن، سرزنش و تنبيه نمي‏شود. داشتن رابطه با اسرائيل، عملاً برخورد آمريكا با اين دولت‏ها را با مشكل بيشتري مواجه مي‏كند. زرادخانه هسته‏اي اسرائيل، از جمله دلايل برخي از همسايگان آن در داشتن سلاح‏هاي هسته‏اي است و ترساندن آنها به تغيير رژيمشان، صرفاً به اين ميل دامن مي‏زند.

 
آخرين دليل در مورد سؤال برانگيز بودن ارزش استراتژيك اسرائيل اين است كه رفتار آنها مثل يك متحد صادق نيست. مقامات اسرائيلي بعضا خواسته‏هاي آمريكا را ناديده مي‏گيرند و به قول‏هايشان عمل نمي‏كنند (مثل تعهد به توقف شهرك‏سازي و خودداري از «ترورهاي هدفمند» رهبران فلسطيني). اسرائيل تكنولوژي حساس نظامي را از رقباي بالقوه‏اي چون چين به دست مي‏آورد، چيزي كه بازرس كل وزارت خارجه آن را «يك الگوي سيستماتيك و در حال رشد نقل و انتقال غيرمجاز» خواند. طبق گزارش اداره بازرسي كل، اسرائيل همچنين «بيشترين عمليات جاسوسي را عليه آمريكا، در مقايسه با ديگر متحدان اين كشور، انجام داد.» علاوه بر مورد جاناتان پولاد، كه مقادير زيادي از اطلاعات طبقه‏بندي شده را در اوايل دهه 1980 به اسرائيل منتقل كرد (و طبق گزارش، اين اطلاعات به اتحاد شوروي هم انتقال مي‏يافت تا اين كشور نيز ويزاهاي بيشتري را جهت خروج يهوديان از اين كشور صادر نمايد)، در سال 2004 نيز زماني كه فاش شد يك مقام كليدي پنتاگون به نام دلاري فارنكلين اطلاعات طبقه‏بندي شده را به يك ديپلمات اسرائيلي منتقل كرده است، جنجال تازه‏اي برپا شد. اسرائيل تنها كشوري نيست كه در آمريكا دست به جاسوسي زده است، ولي تمايلش به جاسوسي در كشوري كه مدافع اصلي آن است، ظن بيشتري را در مورد ارزش راهبردي اسرائيلي به وجود مي‏آورد.

 
ارزش راهبردي اسرائيل، تنها موضوعي نيست كه بايد بدان توجه شود. حاميانش نيز استدلال مي‏كنند كه اسرائيل شايستگي حمايت بي‏حد و حصر را دارد، زيرا به گفته آنها، اسرائيل آسيب‏پذير بوده و در محاصره دشمنان قرار دارد؛ آنها اسرائيل را دموكراتيك مي‏دانند و مي‏گويند، مردم يهود به خاطر جناياتي كه سابقاً بر آن‏ها روا شده، رنج برده‏اند و بنابراين، اسرائيل شايستگي آن را دارد كه رفتار ويژه‏اي با آن بشود؛ و اين رفتار جانبدارانه با اسرائيل، اخلاقاً در مقايسه با دشمنان، ارجحيت دارد. اما بررسي دقيق‏تر آشكار مي‏كند كه هيچ‏كدام از اين استدلال‏ها مجاب كننده نيستند. يك نگاه واقع‏بينانه نشان مي‏دهد كه رفتار گذشته و حال اسرائيل، هيچ مبناي اخلاقي‏اي را براي ارجح دانستن آن بر فلسطيني‏ها به وجود نمي‏آورد.

 
شكل‏گيري نخستين اسرائيل اغلب اين‏گونه توصيف مي‏شود كه داود توسط جالوت به نبرد خوانده شد؛ اين در حالي است كه گفت و گو و مصالحه، در شكل‏گيري آن، به حقيقت نزديك‏تر است. اكنون نيز برعكس تصورات حاكم، صهيونيست‏ها تجهيزات نظامي بيشتر و بهتري دارند و در خلال جنگ استقلال سال‏هاي 49-1947 (عليه انگليس)، از نيروهاي مناسب‏تري بهره بردند و همين پيشينه باعث شد كه نيروهاي دفاعي اسرائيل مقابل مصر در سال 1956، و باز هم عليه مصر، اردن و سوريه در سال 1967، به سرعت و به آساني به پيروزي برسند - همه اين‏ها قبل از آن كه كمك‏هاي وسيع آمريكا آغاز شود، رخ داده بود-. امروز، اسرائيل قوي‏ترين قدرت نظامي خاورميانه است. نيروهاي متعارف آن خيلي برتر از همسايگانش است و اسرائيل تنها دولت داراي سلاح هسته‏اي در منطقه است. مصر و اردن با اسرائيل پيمان‏هاي صلح امضا كرده‏اند و عربستان سعودي نيز چنين پيشنهادي داده است. سوريه حمايت شوروي را از دست داده است؛ عراق توسط سه جنگ مخرب ويران شده است و ايران هم صدها مايل از آن فاصله دارد. فلسطيني‏ها به سختي داراي يك نيروي مؤثر هستند. براساس يك ارزيابي كه در سال 2005 توسط «مركز مطالعات استراتژيك جافي» وابسته به دانشگاه تل‏آويو، صورت گرفت، «موازنه استراتژيك به طرز معني‏داري به نفع اسرائيل است و اين شكاف كيفي ميان توانايي نظامي و نيروهاي باز دارنده آن و همسايگانش، همچنان پنهان مانده است.» اگر پشتيباني از توسري خور، يك انگيزه الزام‏آور است، در اين صورت ايالات متحده بايد از دشمنان اسرائيل حمايت بكند! به علاوه، اينكه اسرائيل يك كشور دموكراتيك است به وسيله ديكتاتوري‏هاي متخاصم محاصره شده، نمي‏تواند كمك‏هاي آمريكا در سطح كنوني به آن را توجيه نمايد: بسياري از كشورهاي دموكراتيك در گوشه و كنار جهان وجود دارند، اما هيچ كدام از آنها چنين كمك‏هاي بي‏حد و حصري را دريافت نمي‏كنند. برخي از جنبه‏هاي دموكراسي اسرائيلي با ارزش‏هاي بنيادين آمريكا مغايرت دارد. اسرائيل به وضوح به عنوان يك دولت يهودي تأسيس شد و شهروندي در آن مبتني بر اصل خوني و خويشاوندي است. در چنين شرايطي، تعجب برانگيز نيست كه با يك ميليون و 300 هزار عرب، مثل شهروندان درجه دو رفتار مي‏شود. سومين مورد توجيه نيز به تاريخ رنج كشيدن يهوديان در غرب مسيحي و به ويژه در هولوكاست، مربوط مي‏شود. به خاطر اين كه يهوديان در طي قرن‏ها آزار ديدند، بايد فقط در يك سرزمين مادري احساس امنيت كنند، اكنون بسياري از مردم آمريكا معتقدند كه اسرائيل شايستگي دريافت رفتار ويژه از جانب آمريكا را دارد. اين در حالي است كه اسرائيل نيز مرتكب جنايات تازه‏اي عليه بسياري از بي‏گناهان ديگر شده است: يعني عليه فلسطيني‏ها.

 
حاميان اسرائيل به علاوه اين‏گونه القا مي‏كنند كه اين دولت در جست‏وجوي صلح بوده و در هر وضعيتي و حتي در شرايطي كه تحريك هم شده، از خود خويشتن‏داري زيادي نشان داده است. در مقابل، گفته مي‏شود كه اعراب دست به شرارت زيادي زده‏اند. در حالي كه چنين نبوده است. بن گوريون اعتراف كرد كه صهيونيست‏هاي اوليه از خيرخواهي نسبت به اعراب فلسطيني كه در سرزمين خود مورد تجاوز قرار گرفته و ايستادگي مي‏كردند، دور بودند. صهيونيست‏ها دولت خود را در سرزمين اعراب ايجاد كردند. ايجاد اسرائيل در سال 48-1947، به اقداماتي چون پاكسازي قومي، اعدام‏ها، كشتارها و هتك نواميس توسط يهوديان انجاميد و رفتارهاي بعدي اسرائيل هم اغلب وحشيانه بوده و با هر گونه ادعايي در مورد ارجحيت اخلاقي آن ناسازگار بوده است. به عنوان مثال، بين سال‏هاي 1949 و 1956، نيروهاي امنيتي اسرائيل، 2700 تا 5000 نفر از اعراب را به قتل رساندند، افرادي كه اكثريت قريب به اتفاق آنها غير مسلح بودند. نيروهاي «آي دي اف» (نيروهاي دفاعي اسرائيل) صدها زنداني جنگي مصري را كه در دو جنگ 1956 و 1947 اسير شده بودند، كشتند؛ و در همان حال، در سال 1967، اسرائيل 000/100 تا 000/260 فلسطيني را از كرانه باختري تازه تصرف شده بيرون راند و 000/80 سوري را نيز از ارتفاعات جولان اخراج كردند.

 
در طي انتفاضه نخست،‌اي دي اف در بين نظاميان خود باتون توزيع مي‏كرد و آن‏ها را تشويق مي‏نمود كه استخوان‏هاي معترضان فلسطيني را بشكنند. شاخه سوئدي نجات كودكان برآورد كرد كه 600/23 تا 900/29 كودك، طي دو سال نخست انتفاضه بر اثر ضرب و جرح نياز به معالجات پزشكي پيدا كردند». تقريباً يك سوم آنها 10 سال و يا كمتر سن داشتند. واكنش به انتفاضه دوم، حتي خشونت‏آميزتر بوده است؛ «ها آرتص» در تيتر اول خود اعلام كرد كه «آي دي اف... دارد تبديل به يك ماشين كشنده مي‏شود كه كارآمدي آن عبارت است از دميدن ترس و وحشت، كه امري تكان‏دهنده است.» نيروهاي‌اي دي اف در روزهاي نخست قيام (فلسطيني‏ها) يك ميليون گلوله شليك كردند. از آن زمان، اسرائيل در مقابل هر اسرائيلي كشته شده، 3 تا 4 فلسطيني را به قتل رساند كه بيشتر آنها را افراد بي‏گناه تشكيل مي‏دادند؛ علاوه بر آن، ارزش دارد كه بدانيم، صهيونيست‏ها با بمب‏هايي كه از فلسطين به انگليس انتقال داده شد تا در آنجا عمليات تروريستي انجام شود، مرتبط بودند. اسحاق شامير هم كه زماني يك تروريست بود و بعداً نخست‏وزير شد، اعلام كرد كه «نه قوميت‏هاي يهودي و نه سنت يهودي نمي‏تواند تروريسم را به عنوان يك وسيله براي مبارزه ناديده بگيرند». توسل فلسطيني‏ها به تروريسم نمي‏تواند تعجب‏برانگيز باشد. فلسطيني‏ها معتقدند كه آنها راه ديگري براي مجبور كردن اسرائيلي‏ها به دادن امتياز ندارند. همان‏طور كه ايهود باراك زماني تصديق كرد، اگر او به عنوان يك فلسطيني متولد مي‏شد، «به سازمان‏هاي تروريستي مي‏پيوست».

 
بنابراين، اگر نه دلايل استراتژيكي و نه الزامات اخلاقي نمي‏توانند علت حمايت آمريكا از اسرائيل باشند، ما چطور مي‏توانيم اين مسأله را توضيح دهيم؟ فقط مي‏توان گفت: توضيح آن به قدرت بي‏مانند لابي اسرائيل (در آمريكا) برمي‏گردد.

 
* John Mearsheimer، پروفسور علوم سياسي و استاد دانشگاه شيكاگو

* Stephen walt، پروفسور روابط بين¬الملل و استاد دانشگاه‌هاروارد




نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






آخرین مطالب ...
» پنج راه حل سوزان مالونی به اوباما برای تعامل با ایران
» سوریه نقطه عطف سیاست خارجی اتحادیه اروپا
» اوباما و محدودیت‌های فروش سلاح
» قدرت مانور کره شمالی
» بحران اقتصادی جهان و افزایش فروش تسلیحات
» روسیه بازیگر مسلط در بازار تسلیحات هند
» آسیاگرایی آمریکا و تحدید چین
» ائتلاف ها در جهان تک قطبی
» غرب و چرخش معنادار در روش مواجهه با بحران سوریه
» نقش یهودیان در انتخابات ریاست‌جمهوری در آمریکا: پول یا رای؟
» اصول مندرج در اجلاس سران جنبش عدم تعهد
» معامله در واشنگتن
» ناآرامی‌ها در صحرای سینا؛ ابعاد و پیامدها
» شکل‌گیری مثلث منطقه‌ای ترکیه ـ عربستان ـ مصر
» بیم و امیدهای دموکراسی لیبی
» جنگ فرقه‌ای ـ درد زایمان خاورمیانه جدید
» راهبرد و دیدگاه جنبش عدم تعهد و ایران نسبت به یکدیگر
» امریکای لاتین؛ بازگشت سناریوهای کهنه با چهره جدید
» اندیشکده بروکینگز: بازگشت عربی القاعده و بهره‌وری از ایجاد هرج و مرج
» تقویت نیروهای اطلاعاتی آمریکا در افغانستان

Home | FeedBack

Copyright © 2008 LoxBlog.Com . All Rights Reserved. Translation Www.NazTarin.Com