رابطه ترکیه و عربستان در پرتو تحولات جهان عرب

پس از روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه در ترکیه، بر افزایش روابط و تعهد مشترک و جامع با عربستان تأکید شد و هر دو طرف به یکدیگر اطمینان دادند که همکاری بین آنکارا و ریاض جدی گرفته خواهد شد. از آن زمان تا کنون هر دو دولت به بازدید از کشور مقابل پرداخته و تبادلات اقتصادی را نهادینه کردهاند، اما آنچه در روابط ترکیه و عربستان مشهود است این است که روابط دو کشور بیشتر از طریق کانال ارتباطی اقتصادی و تجاری بوده است و روابط استراتژیک با هم نداشتهاند، اما بعد از تحولات جهان عرب با اینکه همکاری افزایش یافته، گروههای مهمی در هر دو کشور مدعیاند که رقابت ترکیه و عربستان برای برتری ناگزیر است. استراتژیستهای ریاض معتقدند سیاست ترکی در پی دو هدف بلندمدت است: تبدیل شدن به قدرت اول منطقه و گنجاندن جهان عرب در بلوک انحصاری خود که فقط تسلیم منافع اقتصادی و سیاسی ترکیه باشد، و عربستان از این مسئله نگران است که فعالیت ترکیه در میان کشورهای عربی و نفوذ آنکارا در میان اعراب توانایی آنها را در مخاصمات موسوم به بحران عربی افزایش دهد و این بحرانها تواناییهایی به آنکارا بدهد تا با جذب کشورهای دیگر عربی، عربستان را تضعیف نماید؛ چراکه ترکیه قابلیت بهرهبرداری از شکافهای ایجادشده در بحران اعراب از خود نشان داده است.
نگارنده اساساً معتقد است کشورهای عربی پیرامون ترکیه با توجه به تنشهای اخیر خاورمیانه و بحرانهای مالی اروپا و آمریکا، روابط سیاسی و تجاری خود را با آنکارا ارتقا دادهاند آنهم بدین سبب که به تواناییهای عربستان در سیاستهای اعمالی خود در واکنش به موقع به بحران اطمینان ندارند و این مسئله میتواند به ایجاد بلوک عربی ترکیهمحور که نقش عربستان را تضعیف میکند کمک نماید.
آخرین گزارشهای دفاعی عربستان دستِکم به شکل تلویحی بیانگر چنین هراسی از ترکیه است و کارشناسان عرب در نوشتههای خود استراتژیستهای آنکارا را به عثمانیها تشبیه میکنند که در پی سلطه بر خاورمیانه هستند.
در حال حاضر، مستندات کافی در مؤسسات مطالعاتی نیمهرسمی وجود دارد که نشان میدهد چنین نظریهای چندان هم بیراه نیست و با تأکیدی که ترکیه بر روی قدرت نرم و تئوری هوش سرشار دارد، روابط این دو کشور بیشتر رو به مخاصمه است تا همکاری.
بیشک در دغدغههای استراتژیک ترکیه به خاطر قابلیتهای ایدئولوژیک نبرد با جهان غیردموکراتیک اعراب بزرگنمایی شده است؛ چراکه برخی از متفکرین ترکیه نیز معتقدند رژیمهای توتالیتر عرب ذاتاً شکنندهاند و ناچارند حمایت داخلی ناسیونالیستها را جلب کنند تا لحن و عملشان توسعهطلبانه باشد. در چنین دیدگاهی، ترکها بر این باورند که تنش و کشمکش با عربستان ناشی از ساختار داخلی ریاض است؛ چراکه آنکارا در تئوری هوش سرشار خود اعتقاد دارد صلح جهانی و ثبات در بحرانهای اخیر اعراب از دل پیروزی جهانی دموکراسی و حمایت از حقوق بشر بیرون میآید نه همکاری ترکیه با عربستان یا قدرتهای فرامنطقهای دیگر.

به اعتقاد برخی، هدف قطعی ترکیه این است که از طریق معاملات تجاری و تعهدات پیمانی ناحیهای، جای پایی در عربستان پیدا کند و از این رو اجازه ندهد ریاض نقش تاریخیاش را بهعنوان رهبری پیشرو در میان جهان عرب ادامه دهد. از منظر عربستان، هرگونه همکاری تثبیتشده با ترکیه، نوعی خودتخریبی است؛ زیرا فقط به آنکارا در نیل به هدفش مبنی بر خنثیسازی عربستان کمک میکند.
بدین ترتیب، بهنظر میرسد با توجه به بحران اعراب و ناتوانی عربستان، حتی در تأثیرگذاری فرهنگی و دیپلماتیک ترکیه هم نوعی اقناعسازی سیستماتیک به چشم میخورد که تلاش دارد بر افکار عمومی مردم عربستان و ارزشهای سنتیشان خللی ظریف وارد کند؛ چراکه ریاض در عرصه مخاصمات کنونی، در مقایسه با ترکیه بسیار منفعلانه عمل کرده است.
البته باید گفت ترکیه در حال حاضر سیاست دوگانهای را در مقابل عربستان دنبال میکند؛ به طوری که از یک سو خصوصیات داخلی دولت آل سعود و بهخصوص موضوعات حقوق بشری را مد نظر قرار میدهد و از سوی دیگر، بر تقویت روابط تجاری با آنها تأکید دارد.
در مقابل، سعودیها انتظار دارند ترکیه موضع شدیدتری نسبت به ایران بگیرد و از روش دیپلماتیک ترکیه در بحران هستهای ایران ابراز نارضایتی میکنند. ریاض تلاش میکند یک رهبریت سنی را در مقابل ایرانِ شیعی شکل دهد، اما مسئله اینجاست که ترکیه رهبری سنی عربستان را نمیپذیرد و جمعیت شیعه را بهعنوان یک واقعیت قدرتمند پذیرفته است و سعی دارد که ارتباط نزدیکی با آنها برقرار نماید. حتی اردوغان در سفرهای اخیر به عراق از اماکن مقدس شیعیان دیدن کرده است.
سیاست خارجی ترکیه در این زمینه با مؤلفههای رئالیستی حرکت کرده است. در حال حاضر ایران توانایی دسترسی به مدیترانه را به لطف سه کشور تحت حوزه نفوذ خود دارد. افزون بر این، ایران به همراه سوریه و عراق کاملاً ترکیه را محصور میکنند و بهعنوان سدی مانع از دسترسی ترکیه به خاورمیانه میشوند.
بنابراین، به همین دلایل ژئواستراتژیک و همچنین در راستای معاملات تجاری، ترکیه سعی بر آن دارد که رهبری شیعی ایران در خاورمیانه و حکومت عربستان را در کنار خود نگه دارد.
با وجود این، ترکیه از سیاستهای مداخلهجویانه عربستان در بحرین انتقاد کرده و صراحتاً از ریاض خواسته است فعالیتهای خود را در بحرین محدود سازد.
در همین راستا، احمد داوود اوغلو، وزیر امور خارجه، بهصورت همزمان مذاکراتی تلفنی با پادشاه بحرین و همچنین مخالفان این رژیم در جهت کاهش تنش در بحرین با دو طرف داشته است.
از طرفی، تفاوت در تعریف دین از سوی ترکیه موجب نارضایتی سعودیها شده است؛ به طوری که عربستان تمایلی ندارد که ترکیه زنجیره تحولات تونس تا سوریه را در دست داشته باشد؛ زیرا عربستان بیم آن دارد که موج دموکراسیخواهی در نهایت در کشورش به وجود میآید. این در حالی است که ترکیه از مقام موجهای دموکراسیخواهی در منطقه خاورمیانه حمایت میکند.
در انتها میتوان گفت با اینکه ترکیه و عربستان در خصوص سوریه موضع مشترکی دارند، اما ساخت خواستهها و منافع این دو کشور ماهیتاً با همدیگر متفاوت است و آینده، شکافهای اساسی موجود در روابط ترکیه و عربستان را مشخص میسازد. ترکیه الگوی نوینی از کشورداری و حکومتداری را به نمایش میگذارد که ترکیبی از اسلام، سکولاریسم، و دموکراسی است و با تأکید بر همگونی اسلام و دموکراسی، از اسلامگرایان میانهرو و تشکیل مدل دولت اخوانی حمایت میکند. بر این اساس، منافع و ارزشهای سیاست خارجی ترکیه در خاورمیانه به اقتضای شرایط، حول دو محور رئالیستی و لیبرالیستی برای حداکثرسازی منافع ملی خود حرکت میکند و این تعارض آشکار با الگوی اسلامگرایانه سلفی است که عربستان برای بهار عربی در نظر گرفته است.
رضا صولت، کارشناس مسائل ترکیه