طرح روسی در حل بحران سوریه سعی دارد از یکسو پلی با جامعه بینالمللی بزند و از سوی دیگر پلی به منطقه که دیدگاههای بازیگران منطقه ای را قوت بخشد که این خود به نفع منافع روسیه است.در حالی که تصمیم روسیه به برگزاری اجلاسی بینالمللی برای حل بحران سوریه این تحلیل را قوت بخشید که دیدگاهی شرقی مقابل اردوگاه غربیها در منطقه در حال شکلگیری است که میتواند با همکاری ایران و چین از سقوط سوریه و نفوذ غربیها در این کشور جلوگیری کند، اما خبرهایی که از تمایل روسها به برکناری بشار اسد دارد و هم صدایی پوتین و اوباما در تاکید بر آتشبس در سوریه، تحلیلهای مختلف و متفاوتی را درباره دیدگاه شرقی در پی داشت.
وقتی که سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسها اعلام کرد اگر مردم سوریه خواهان برکناری بشار اسد باشند روسیه نیز مخالفتی ندارد، این احتمال را مد نظر قرار داد که روسیه از سوریه به عنوان برگی برای نزدیکی به غرب استفاده کرده است اما وقتی اوباما و پوتین در حاشیه کنفرانس مکزیک بدون اینکه اشارهیی به برکناری اسد یا ماندگاری حکومت سوریه بکنند، به آتشبس فوری تاکید کردند، این احتمال را قوت بخشید که روسها از توان خود بهره گرفتند تا غربیها را به مواضع خود نزدیک کنند. در این میان تاکید روسیه بر حضور ایران در گفتوگوهای بینالمللی در مساله سوریه نیز تحلیلهای بسیاری را در پی داشت که از یک سو مبتنی بر گرفتن تایید از ایران برای برکناری اسد بود و از سوی دیگر توجه روسها به اشتراکات مواضع با ایران را مورد توجه قرار میداد که در نهایت میتوانست قدرت جبهه شرقیها را حیات دوباره ببخشد. کیهان برزگر، کارشناس ارشد مسائل دیپلماسی معتقد است ایران و روسیه اشتراکات منافع و مواضع بسیاری با هم دارند که همکاری با یکدیگر میتواند جریان شرقی در مقابل دیدگاه غربی را در منطقه رقم بزند. مشروح گفتوگوی وی با «اعتماد» را در ادامه میخوانید.ادامه….
دیدار پوتین و اوباما درباره سوریه در حاشیه کنفرانس مکزیک و توافق انجام شده بین روسیه و امریکا در پایان دادن به خشونتها و ورود به فرآیند سیاسی برای حل بحران سوریه را چگونه ارزیابی میکنید؟
به نظر میرسد نقش فعال روسیه در تحولات سوریه و برنامه هسته ای ایران که با روی کارآمدن پوتین شکل جدیدی به خود گرفته کشورهای غربی را به نوعی واقعگرایی در حل مسائل منطقه ای از جمله بحران سوریه نزدیک میکند. به ویژه که روسیه بازیگران دیگری مثل چین و ایران را هم به دنبال خود دارد. البته برخورد امریکا با بحران سوریه کاملا متفاوت از سیاست این کشور در مواجهه با سایر تحولات جهان عرب بوده است. اوباما بسیار محتاط با تحولات سوریه برخورد کرده و به هیچ عنوان وارد ریسک سیاسی این بحران به دلیل انتخابات پیش روی ریاستجمهوری نشده است. ورود به یک جنگ دیگر در آستانه این انتخابات شرایط غیرقابل پیشبینی برای اوباما خواهد داشت. البته امریکا سعی کرده از نشست دوستان سوریه حمایت کند یا هر از چند گاهی صحبت از ارسال کمکهای مالی کرده یا حتی از ابزاری سیاسی در شورای امنیت هم علیه سوریه استفاده کرده اما هیچوقت تمایل جدی برای درگیر شدن جدی در بحران سوریه را نداشته است. یک دلیل دیگر میتواند این باشد که امریکا مسائل سیاسی- امنیتی منطقه را از زاویه اولویت حفظ امنیت رژیم اسراییل میبیند و سرنوشت جنگ در سوریه هم مستقیما به امنیت اسراییل مربوط میشود. در این شرایط که چشمانداز تغییر رژیم در سوریه حداقل در شرایط فعلی کمی تاریک به نظر میرسد شاید واقعبینانه باشد که رییسجمهور امریکا رسیدن به یک راهحل بینابینی در یک فرآیند سیاسی و پرهیز از خشونتهای بیشتر را راه مناسبی برای خروج از این بحران در نظر بگیرد بهویژه که ایفای نقش مثبت امریکا در حل این بحران میتواند به نفع اوباما در انتخابات ریاستجمهوری تمام شود. اصولا موفقیت اوباما در هر موضوع صلح و امنیت منطقه ای و جهانی به نفع وی است، چون اوباما با شعار بهکارگیری دیپلماسی و روشهای مسالمتآمیز برای حل بحرانها به ریاستجمهوری رسید. بنابراین در دوران مبارزات انتخاباتی میتواند روی این مساله مانور بدهد که به تعهدات خود پایبند بوده است. این مساله واقعا برای رایدهندگان امریکایی مهم است.
از زمان شروع بحران در سوریه، روسها موضع محتاطتری در این خصوص داشتند اما اکنون درصدد برگزاری اجلاسی بینالمللی برای حل این بحران هستند که این موضعگیری، آنها را بیشتر شبیه به جبهه غربیها در منطقه کرده است. به نظر شما اهداف روسیه از برگزاری این اجلاس چیست؟
اهداف روسیه برای حل بحران سوریه را باید از چند جهت بررسی کرد. مهمترین علت ورود روسها به مساله سوریه را باید در حساسیت آنها نسبت به پیشروی نیروهای نظامی ناتو به نزدیکی مرزهایش بررسی کرد. در واقع اکنون شدت گرفتن بحران در سوریه روسها را که از نفوذ غربیها و دخالت نیروهای نظامی در این کشور طبیعتا ناراضی هستند، وادار کرده است اقدامات ملموستری برای حل این بحران انجام دهند. از سوی دیگر سوریه به طور سنتی برای روسیه مهم است و تحولات در این کشور منافع روسیه را تحت تاثیر قرار میدهد، از جمله اینکه اگر سرنوشت این بحران روی ایران تاثیر بگذارد، مسلما منافع روسیه در منطقه قفقاز که خط امنیت ملی روسیه است به خطر میافتد. ضمن اینکه به همه این موارد یک مورد مهم را هم باید اضافه کرد و آن عدم پیشروی نفوذ سیاسی غرب در منطقه است. در واقع روسیه به عنوان یک بازیگر قدرتمند منطقه و جهان، تا حد محدودی خواهان ایفای نقش غربیها در منطقه است.
اما در ماههای اخیر مواضع روسها در بحران سوریه، گهگاه به مواضع غربیها نزدیک میشد و به نظر میرسید که غربیها توانستهاند روسها را درباره سوریه با خود همراه کنند.
نه الزاما، البته باید توجه داشت که روسیه به عنوان یک بازیگر مهم جهانی و به دلیل عضویت دائم در شورای امنیت و مسوولیت بینالمللی مربوط به حفظ صلح و امنیت بینالمللی، مجبور است به مسائل نقض حقوق بشر در عرصه بینالملل توجه نشان دهد، هر چند در حد اظهارنظر و تئوری باشد، بنابراین وقتی که بحران در سوریه شدت پیدا میکند روسها سعی میکنند با فضایی که در عرصه جهانی به وجود آمده هماهنگ شوند تا خودشان را از انتقادهای بینالمللی دور کنند. به اعتقاد من، طرح روسی در حل بحران سوریه سعی دارد از یکسو پلی با جامعه بینالمللی بزند و از سوی دیگر پلی به منطقه که دیدگاههای بازیگران منطقه ای را قوت بخشد که این خود به نفع منافع روسیه است. بنابراین روسیه تلاش دارد تا بحران را به گونه ای حل کند که منافع همه طرفهای درگیر در این بحران رعایت شود. ضمن اینکه باید در نظر بگیریم غربیها و ترکیه که بازیگر منطقه ای آنها به حساب میآید، در حال حاضر درباره سوریه دچار یک گرفتاری و سردرگمی شدهاند و بعید به نظر نمیآید که بخواهند مساله سوریه را بر اساس مدل دیگری حل و فصل کنند. قطعا تداوم این بحران به شکل فعلی برای طرف غربی هزینهساز است. اما موضوعی که در این میان مهم است، مساله بودن یا نبودن شخص بشار اسد است. اما شاید بتوان از درون رژیم سوریه با عناصر میانهروتر رژیم اسد برای تشکیل حکومت آینده به توافق رسید. اینجاست که نقش روسیه و ایران بسیار مهم میشود و اینکه چگونه باید آنها را راضی به این امر کرد. بنابراین غرب در حال رسیدن به یک واقعگرایی است که چطور رژیم سوریه بدون اسد ادامه یابد. روسها اگر اکنون وارد این میدان شدند، میخواهند استراتژی خودشان را پیاده کنند و طبعا مایلند این بحران را با مدلی که در نظر دارند حل و فصل کنند.
مدل روسی حل بحران سوریه چه تفاوتی با طرح کوفی عنان دارد و به نظر شما چقدر برای موفقیت شانس دارد؟
مدل روسی حل بحران سوریه در واقع ادامه طرح کوفی عنان است. مهمترین اصل آن در نظر گرفتن منافع طرفهای درگیر و پایان دادن به خشونتها و ورود به فرآیند سیاسی حل بحران است. طرح روسها به انجام تغییرات تدریجی در سوریه تاکید دارد. و اینکه موضوع باید در یک قالب بینالمللی و با شرکت تمامی طرفهای درگیر و دارای منافع بررسی و حل و فصل شود. مسلما این موضوع با آن طرحی که غربیها و ترکیه به دنبال آن هستند و متمرکز بر تغییر رژیم سوریه و برکناری اسد است، اصلا هماهنگ نیست.
علت تاکید روسیه به حضور ایران در اجلاس مساله سوریه چیست؟
یک دلیل این تاکید، شباهت دیدگاه ایرانی و دیدگاه روسی درباره سوریه است. به نظرم هر دو یک هدف را دنبال میکنند، منتها با روشهای متفاوت که البته بستگی به موقعیت منطقهیی و جهانی آنها دارد. ایران نیز مانند روسها در سوریه منافع خودش را دارد که مهمترین آنها حفظ امنیت در منطقه و جلوگیری از جنگ داخلی، حفظ یک کشور دوست، حفظ جریان مقاومت و ایجاد نوعی تعادل در دامنههای ایفای نقش غربیها در مسائل توازن قوای منطقه ای است. البته مسائل ارزشی و ایدئولوژیکی هم برایش مهم است و از این جهت میخواهد دامنه نفوذ ایدئولوژیک غرب در منطقه پیشروی نکند. از این لحاظ، ایران و روسیه در مهمترین اهداف بالا یعنی حفظ یک دولت دوست و جلوگیری از جنگ داخلی در سوریه باهم شریک هستند. در این شرایط طبیعی است وقتی روسها طرحی برای حل بحران در منطقه داشته باشند، برای به نتیجه رسیدن روی این اشتراکات حساب میکنند و از این جهت روسها نبود ایران را غیرممکن میدانند.
اما تا الان ایران هیچ جواب رسمی به این دعوت نداده است. عدم واکنش به این دعوت را چطور ارزیابی میکنید؟
حضور ایران در یک کنفرانس بینالمللی که همه قدرتهای منطقه ای و فرامنطقه ای در آن شرکت داشتند موقعیت خوبی است و از سوی دیگر ایران یک بازیگری است که دارای نقش و نفوذ زیادی در منطقه است، تبعا باید جایی از این نقش خودش برای حل معضلات استراتژیک خود به ویژه در روابط با قدرتهای بزرگ استفاده کند. در این موضوع خاص با توجه به اینکه ایران با قدرتهای جهانی بر سر پرونده هسته ای در حال مذاکره است، طبیعتا ایفای نقش مثبت در منطقه میتواند در مذاکرات هستهیی تاثیرگذار باشد. به اعتقاد من اتفاقا الان وقت آن است که ایران از نقش و نفوذش استفاده کند.
همینطور که میدانید درباره سوریه اختلاف ریشهیی میان ایران و روسها وجود دارد، به گونهیی که ایران مایل به انجام اصلاحات در سوریه و ماندگاری بشار اسد است و روسها طبق گفته برخی مقاماتشان، چندان مایل به ماندن بشار نیستند. این اختلافات چطور حل خواهد شد؟
اختلافات چندان ریشه ای هم نیست. روسها هم مانند ایرانیها علاقهمند هستند بشار اسد بماند اما نمیتوانند این خواسته را علنی کنند به خاطر مسائل، ملاحظات بینالمللی و محدودیتهایی که دارند. اما در نتیجه کار فکر میکنم ایران و روسیه در این خصوص یک هدف را دنبال میکنند و آن حفظ چارچوب رژیم سوریه است. در واقع روسها خواهان اجرای اصلاحات هستند اما همانگونه که ذکر شد بیشتر خواهان این هستند که توازن منطقه ای در جهتی به هم نخورد که به نفع غرب باشد. در ضمن باید در نظر داشته باشیم که بحران سوریه دو جنبه دارد: یکی جنبه داخلی و یکی منطقه ای. جنبه داخلی که مسلما پویاییهای خاص خودش را دارد که در نهایت آرایش قدرتهای سیاسی در داخل سوریه در سرنوشت این کشور تاثیرگذار هستند. اما در بعد منطقه ای نقش کلاسیک دولتهایی مانند ایران، روسیه، عراق و دیگر دولتها در امنیت سوریه را نباید نادیده گرفت؛ نکتهیی که غربیها از آن غافل شدند. آنها بیشتر بر کارآیی قدرت نرم تاکید کردند. در حالی که در بحران سوریه مساله ائتلافها و اتحادها و آمادگی بازیگران برای پرداخت هزینهها یعنی قدرت سخت هم تاثیرگذار است. مسلما این کشورها راضی نیستند که یک دفعه جریان غربی در منطقه وارد شود و همه تحولات را به نفع خود مدیریت و اجرا کند.