مرکز مطالعات راهبردی: آمریکا باید آماده رقابتی تمام عیار با ایران در سطح جهانی باشد

یک اندیشکده آمریکایی بر این باور است که با توجه افزایش قدرت و نفوذ ایران در منطقه و جهان، آمریکا باید خود را آماده رقابتی تمام عیار با ایران در سطحی گسترده و در زمینههای گوناگون نماید.
به گزارش اشراف به نقل از خبرگزاری فارس، مرکز «مطالعات راهبردی » آمریکا در مقالهای به قلم «آنتونی کوردزمن»، «آدام ماسنر» و «آرام نرگویزیان» مینویسد: ایران و آمریکا از سال 1979 رقبای سیاسی و گاهی نظامی بودهاند – دورانی که اکنون بیش از سه دهه است ادامه دارد. در حال حاضر احتمال کمی وجود دارد که روابط این دو کشور در آینده نزدیک یا حتی کمی دورتر بهبود یابد. در حقیقت، این تحلیل مشخص کرده است که رویدادهای چند سال گذشته سطح رقابت و دشمنی میان دولتهای آمریکا و ایران را به شدت افزایش داده است، و رقابت نظامی میان ایران و آمریکا و بسیاری از همسایگان این کشورها را بسیار خطرناکتر کرده است.
آمریکا باید سیاست خود را متناسب با هر حوزه رقابت و برای رویارویی با یک سری مشکلات پیچیده که ممکن است بر برنامههای هستهای ایران و تهدیدات برای خلیج [فارس] متمرکز باشد، انتخاب نماید، اما بر حوزههای دیگر رقابت مانند انرژی، و بر روابط آمریکا با دیگر کشورها تأثیرگذار باشد. آمریکا باید پیچیدگی این چالشها را قبول کند. این کشور نمیتواند با نگاهی سادهانگارانه به این رقابت به عنوان یک بازی دو نفره، پیروز شود. اما موضوعات گستردهای وجود دارد که در خلال این تحلیل به وجود آمده است.
چالش اصلی کنونی دستیابی به یک «توافق بزرگ» نیست، بلکه کاهش تنشها، کاهش خطر درگیری جدی و خوشبختانه الزام ایران برای مذاکره و دستیابی به نتیجه درباره جنبههای تهدیدآمیز برنامههای هستهای و موشکی این کشور است. از اوایل سال 2012، قدرتهای بزرگ دنیا مذاکرات خود با ایران را از سر گرفتهاند. در عین حال، مذاکرات موفق بر سر برنامه هستهای ایران و دستیابی به نوعی سازش پایدار هنوز هم به نظر امری غیرمحتمل است. آمریکا باید آماده رقابتی تمام نشدنی با ایران در سطحی گسترده و در زمینههای گوناگون باشد.
شرایط سازش دائم نیز وجود دارد. هیچ منفعت راهبردی یا ملی از تسخیر ایران یا خلیج [فارس] نصیب آمریکا نمیشود. کنار آمدن دوستانه با ایران و همپیمانان این کشور در خلیج فارس برای کاهش سطح نیروهای نظامی در منطقه خلیج، تمرکز بر رشد اقتصادهای محلی و ایجاد صادرات پایدار انرژی در جهان، و پیگیری ثبات در منطقه و صلح میان اعراب و اسرائیل برای آمریکا بسیار کمهزینهتر و دارای خطر کمتر میباشد. حضور کمرنگتر نظامی آمریکا، و توانایی اعمال قدرت در آنسوی مرزها برای آمریکا بسیار کمهزینهتر بوده و در خدمت منافع تمام دولتهای صلحجو در منطقه است.
اما این حقیقت وجود دارد که حکومت ایران به شکلی به دنبال گسترش قدرت و نفوذ خود است که همسایگان این کشور و ثبات جابجایی بخش مهمی از صادرات انرژی جهان را تهدید میکند. ایران در حال به راه انداختن یک رقابت تسلیحاتی هستهای در منطقه، ایجاد توانایی عمده برای جنگ نامتقارن، گسترش نفوذ در منطقه از طرقی که ثبات کشورهای ناحیه خلیج فارس و دیگر کشورهای عربی را تهدید میکند و بد طینت نشان دادن آمریکا است.
پیگیری راه حل این موضوع از طریق تغییر حکومت کار بسیار سادهای است. به علاوه، همیشه این احتمال وجود دارد که دگرگونیهای سیاسی باعث به وجود آمدن ایرانی شود که به دنبال نیازها و اولویتهای داخلی خود است. همانطور که دگرگونیهای سیاسی در بسیاری دیگر از مناطق خاور میانه و آسیای مرکزی نشان داده است، تغییر حکومت ممکن است ناگهانی و بدون هشدار قبلی باشد. اما نشانههای کمی وجود دارد که چنین تغییراتی ممکن است در آینده نزدیک اتفاق افتد.
اما آن چه بسیار بعید است این است که تلاشهای آمریکا برای حمایت از عملیات مستقیم توسط ترکیبی از حرکات تبعیدی ضعیف و تندروهای داخلی، بتواند چنین تغییری به وجود آورد. تاریخ ایران نشانگر مقاومت قوی مردمی در برابر مداخلات خارجی است. احتمال دارد تلاشهای آمریکا و دیگر تلاشهای خارجی برای حمایت مستقیم از جنبش مخالف ایران و در نتیجه تغییر حکومت بسیار عمومی شده و بیشتر باعث شود جنبش مخالف داخلی بیاعتبار شود، تا این که حکومت تغییر کند.
در سه دهه گذشته توانایی تهران برای تغییر شکل سیاسی تهدیدهای خارجی در جهت تحکیم حمایت از حکومت امری بسیار حیاتی بوده است. نمونههای این مسئله شامل جنگ ایران و عراق، نشان دادن ایرانی «محاصره شده» در نتیجه عملیات آمریکا در عراق و افغانستان و «انکار» حق ایران برای دستیابی به انرژی هستهای است.
آمریکا باید بر منافع مهم امنیتی خود و متحدانش متمرکز باشد. آمریکا باید تلاش کند رفتار حکومت کنونی را از طریق مذاکره و ترکیبی از مشوقها و بازدارندهها تغییر دهد. باز هم باید خاطر نشان کرد که پایان سریع تحریمها، مشوقهای سرمایهگذاری و تجارت و مشوقهای فرهنگی و آموزشی باید هرچه بهتر تعیین شده و جذابتر شوند.
این رویکرد خیلی هم بیخطر نیست. تحریمها و مذاکرات ممکن است نتواند حکومت ایران را وادار به توقف حرکت به سوی سلاحهای هستهای نماید و منجر به درگیری یا جنگ شود. به نظر میرسد اکثر رهبران جنبش مخالف، و بسیاری از مردم ایران، همچنان حامی برنامه هستهای ایران هستند. زمان حائز اهمیت است و مشخص نیست آیا این رویکرد بتواند پیش از آن که ایران به توانایی ساخت سریع سلاح هستهای، و نه مالکیت کلاهکهای آماده به کار، دست یابد، مثمر ثمر باشد.
پیگیری رویکرد «نرم» در قبال تغییر حکومت ممکن است واکنش خشونتآمیزی از سوی دولت ایران به همراه داشته باشد – دولتی که زیر بار فشارهای خارجی و شاخصهای اجتماعی-اقتصادی داخلی روز به روز منزویتر میشود. ممکن است صرفاً تغییر حکومت به آرزوی این کشور برای دستیابی به سلاح هستهای پایان ندهد.
با این وجود، ترکیب تحریمها، مذاکرات و رویکرد «نرم»، انتخابی بد از میان بدترها است. این امر خطر وقوع جنگ را به حداقل میرساند، زمان کافی برای اثرگذاری تحریمها را در اختیار قرار میدهد، باعث میشود مذاکرات و تحریمها اثربخش باشند و زمان کافی برای تغییر موضع را در اختیار حکومت ایران قرار میدهد.
اما این بدان معنا نیست که آمریکا نباید اقدامات لازم نظامی برای محدود کردن ایران را انجام داده و یا، در صورت نبود راه جایگزین، حملات بازدارنده نظامی انجام دهد. راهبرد آمریکا در رقابت با ایران باید بر اساس حفظ نقش راهبردی مستمر آمریکا در منطقه خلیج [فارس]، همکاری نزدیک با متحدان کشور در منطقه و همکاری نزدیک با انگلیس و فرانسه باشد.
همچنین آمریکا نباید تصور کند این نقشی است که میتواند آن را نادیده بگیرد، منابع کمی به آن اختصاص دهد یا به شکلی به دیگر کشورها واگذار نماید. آمریکا روز به روز به اقتصاد جهانی وابسته میشود و این اقتصاد نیز به شکلی روزافزون وابسته به صادرات انرژی از منطقه خلیج [فارس] و ثبات در این منطقه است. ثبات مستمر در منطقه خلیج [فارس] یکی از منافع راهبردی آمریکا است، و نیاز به رقابت با ایران، پیامد اثرات منفی ایران بر ثبات منطقه است.
آمریکا باید تا زمانی که در رفتار و شخصیت حکومت ایران تغییراتی عمده ایجاد شود، به رقابت با این کشور در سطحی پیچیده در سراسر منطقه و جهان ادامه دهد. فرض اصلی راهبرد آمریکا باید این باشد که ایران رفتار خود را ادامه خواهد داد و به دنبال این خواهد بود که قدرت و نفوذ خود را در هر زمینهای که میتواند گسترش دهد. آمریکا باید در جلب حمایت دیگر کشورها به طور مستقیم با ایران مبارزه کند، و باید به همراه متحدانش تلاش کند تا به هر شکل ممکن ایران را محدود کرده و بازدارد. آمریکا باید برای ایران مشخص کند که در تلاش خود هیچ کوتاهی نکرده و اگر ایران این رقابت را ادامه دهد، با خطرات غیر قابل قبولی مواجه خواهد شد.
این امر مستلزم این است که راهبرد آمریکا دیدگاههای متحدان و دیگر کشورها را کاملاً مد نظر قرار دهد. آمریکا باید بداند که هیچ گزینه نظامی مقبولی برای استفاده علیه ایران وجود ندارد. باید بداند که حتی اگر فشار کمی برای رویارویی با حملات یا رویدادها استفاده کند، باز هم باید تا زمانی که – و اگر – پویایی سیاسی داخلی ایران، اهداف این کشور در منطقه و سیاستهای آن در قبال آمریکا را به شکلی کلی تغییر دهد، راهبردی نظامی و دیپلماتیک برای ایجاد محدودیت داشته باشد.
این امر همچنین مستلزم تداوم تلاش آمریکا است که در گذشته وجود نداشته است. از زمان سقوط شاه در سال 1979، آمریکا فقط در زمان بحران و مسائل ایجاد شده با ایران رو در رو شده است. آمریکا از برخوردهای شدیدی مانند تلاش برای سرنگونی حکومت به تلاش برای گفتگو رسیده است. از تلاش برای یافتن راهحلهایی که ناگهان رفتار ایران را عوض میکند به قبول عملکردهای ایران رسیده است، و طوری به این موضوع نگاه کرده است انگار که آمریکا میتوانست وارد بازی دونفرهای شود که در آن نقش قدرتهای خارجی و متحدانش در درجه دوم اهمیت قرار گرفته یا کاملاً نادیده گرفته شده است.
آمریکا باید به صورت دیپلماتیک، و با کمک و همراهی نظامی، در سطح گسترده منطقهای وارد شود. آمریکا باید آماده باشد تا با یک رقابت سیاسی و دیپلماتیک یک دههای یا بیشتر با تمام منطقه خاور میانه و خاور نزدیک، متحدان اصلی منطقه مانند ترکیه، و کشورهای مرکز و جنوب آسیا روبرو شود. باید آماده رقابت در دریای عمان، اقیانوس هند و منطقه دریای سرخ باشد.
آمریکا باید آماده رویارویی با چالشهای دائم سیاسی و دیپلماتیک مرتبط با استفاده ایران از گروههای نیابتی مانند حزبالله، و توانایی رو به رشد این کشور در جنگ نامتقارن باشد. آمریکا باید آماده ایجاد ترکیبی از تلاشهای کنترل تسلیحات، سیستمهای جدید دفاعی و عوامل گسترده بازدارنده در منطقه باشد که قادر است با سلاحهای شیمیایی و موشکهای دوربرد ایران و تلاش این کشور برای دستیابی به سلاح هستهای روبرو شود.
آمریکا نمیتواند امیدوار باشد که از تأثیر شدید ایران بر عراق جلوگیری کند. همچنین نمیتواند هیچ ساختار ثابتی برای امنیت منطقه خلیج [فارس] و صادرات انرژی دنیا ایجاد کند، مگر این که در منطقه حضور پررنگ نظامی داشته باشد. این یعنی اکنون که آمریکا نیروهای خود را از عراق خارج کرده است، باید موضع امنیتی خود در منطقه را مجدداً شکل دهد. همچنین باید باز هم تلاش کند تا یک شراکت راهبردی هدفمند با عراق ایجاد کرده و از غلبه ایران جلوگیری نماید. آمریکا باید بداند که مصر، اردن، ترکیه و سوریه، و همچنین کشورهای دوست حوزه خلیج [فارس]، بازیگران اصلی در این رقابت هستند.
آمریکا باید آماده باشد تا هم به تهدیدهای روزافزون در برابر اسرائیل، و هم به تهدیدهایی که اعمال اشتباه اسرائیل برای آمریکا ایجاد میکند، بپردازد. آمریکا باید تمام تلاش خود را به کار گیرد تا مانع هرگونه حمله بازدارنده از سوی اسرائیل شود. هرگونه رفتار این چنینی از سوی اسرائیل احتمالاً مذاکرات را غیر ممکن ساخته، در بهترین حالت موفقیت نظامی محدود و موقتی دارد و در روابط آمریکا با کشورهای عرب دوست مشکلات جدی ایجاد میکند. همچنین ممکن است باعث شود ایران بهانه کافی برای دستیابی به سلاح هستهای را به دست آورده و با سرعت بیشتر در پی دستیابی به آن باشد.
هرگونه استفاده از قدرت نظامی از سوی آمریکا باید آخرین راه حل باشد، و اعمال ایران، آمریکا را مجبور به این کار کرده باشد. آمریکا از طریق رفتار نظامی و قوانین مشارکت میتواند نشان دهد که هر کاری را برای اجتناب از درگیری در منطقه خلیج [فارس]، و تشدید آن در صورت شروع، انجام میدهد. آمریکا باید با متحدانش و همچنین گروه 1+5 تلاش کند تا زمانی که احتمال موفقیت وجود دارد، از دیپلماسی و تحریمها استفاده نماید. آمریکا باید بازدارندگی و محدود کردن را، به همراه حملات بازدارنده نظامی، یک گزینه قلمداد کند – و این حملات را فقط زمانی انجام دهد که مطمئن باشد بهترین گزینه موجود است.
از همه مهمتر، آمریکا فقط در صورتی موفق میشود که به الگوی پیچیده رقابت ایران که توضیح داده شد بپردازد. آمریکا باید از نقطه نظر راهبردی فکر و عمل نماید، و سیاستهایی را پیش گیرد که در طول زمان تاثیری مستمر و منسجم دارند.
پایگاه اشراف
نظرات شما عزیزان:
|