بادرود بر کاربرمحترم
هدف از ارائه مطالب این وبلاگ فقط درجهت شناختن بهتر فضای روابط بین الملل ومفاهیم مربوطه به آن است
وبه هیچ عنوان به حزب یا گروهی هیچ تعلقی ندارد ونخواهد داشت.
با سپاس -نیکنام
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
POWER PLAY و
آدرس
powerplay.LXB.ir لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
اجلاس سران سازمان همکاریهای شانگهای در پکن، از جهات متفاوتی مورد توجه قرار گرفته است. کشورهای عضو ناظر ازجمله ایران، دیدگاههای خود را در قبال مسائل منطقهای و بینالمللی در میان گذاشتند و افغانستان بهعنوان عضو ناظر جدید به جمع دیگر کشورهای ناظر اضافه شد. با این حال، ظاهراً اهمیت اجلاس پکن ورای اینگونه مباحث حاشیهای است. بهنظر میرسد دو اتفاق مهم در سازمان همکاریهای شانگهای در حال وقوع است که نتایج پایداری خواهند داشت:
1. عبور تدریجی سازمان شانگهای از یک سازمان اقتصادی به سازمانی امنیتی ـ سیاسی؛
2. تعیین محورها و اولویتهای همکاری اعضا.
در ارتباط با بحث اول باید توجه داشت که نظم جهانیِ جایگزینِ نظمِ سابقِ دوقطبی هنوز با نوسان قابل توجهی روبهروست و شکل نهایی خودش را پیدا نکرده است. روی همین اصل است که سران شانگهای مرتب تکرار میکنند این سازمان یک سازمان همکاری اقتصادی است و تمایلی به ورود به عرصههای رقابتآمیز سیاسی و نظامی ندارد. با این حال، این واقعیت مهم وجود دارد که سازمان همکاریهای شانگهای فقط بهصورت یک سازمان اقتصادی باقی نمانده است و تمایل آشکاری به گسترش همکاریها در سایر بخشهای سیاسی و احتمالاً در آینده نظامی از خود بروز میدهد. اکنون این برداشت در حال شکلگیری است که چین و روسیه بهعنوان دو کشور بزرگ و اصلی بنیانگذار شانگهای، بیش از گذشته به طرف توسعه همکاریهای سیاسی و نظامی تمایل پیدا کردهاند. اعضای کوچکتر شانگهای احتمالاً تحت تأثیر دیدگاههای پکن و مسکو، در مسیر مشابهی قرار خواهند گرفت و اگر چنین شود علیالقاعده نباید دور از انتظار باشد که در آیندهای نهچندان دور شانگهای بهصورت سازمانی با کارکردهای سیاسی و نظامی علاوه بر همکاریهای اقتصادی متحول شود و این بهرغم تکذیبهای مکرری است که مسکو و پکن از نقش آینده شانگهای دارند. البته علت اصلی چنین تحولی را باید در نقش فزاینده «ناتو» و تمایل به گسترش حوزه نفوذ و فعالیتهای آن دانست که از دیدگاه چین و روسیه علیه منافع ملی و امنیتی آنها و با قصد رخنه در حوزه امنیتیشان در آسیای مرکزی و جنوب و جنوب شرق آسیا در حال پیشروی است.
در چنین فضایی واقعی است که سازمان شانگهای چه بخواهد و چه نخواهد دیر یا زود مجبور خواهد شد در مقابل «ناتو» قرار گیرد و از سازمانی صرفاً اقتصادی به سازمانی سیاسی ـ نظامی مبدل شود. البته اینکه این امر به فوریت انجام گیرد جای بحث دارد؛ زیرا نه چین و نه روسیه تمایلی به آن ندارند و شراکت را بر رقابت با دنیای غرب ترجیح میدهند، ولی در هر حال سیاستهای آمریکا و ناتو به گونهای است که قطببندی جدیدی از قدرت جهانی را اجتنابناپذیر و در همان حال با ماهیتی سیاسی ـ نظامی خواهد کرد. بنابراین، تمایل و خواست چین و روسیه نیست که شانگهای را در مقابل «ناتو» در قالب سازمانی نظامی ـ امنیتی درخواهد آورد، بلکه این واقعیت منطق قدرت است که در ذات خودش محدودیتپذیر نیست و تمایل به تمرکز و گسترش و انحصار دارد. از قضا بازی بزرگ در شکل سنتیاش در آسیای مرکزی و جنوب آسیاست که دارد از نو شکل میگیرد و پیشروی ناتو در این بخش حساس یا «هارتلند» جهان است که دیر یا زود شانگهای را از قالب سازمان همکاریهای اقتصادی بیرون میآورد و به آن شکل نظامی ـ امنیتی در مقابل «ناتو» خواهد داد. تکذیبهای چین و روسیه تغییری در این واقعیت نخواهد داد.
نگاهی به تعیین محورهای اصلی و اولویتهای اعلامشده در اجلاس پکن تا حد زیادی گویای این است که شانگهای به تدریج به حوزه امنیتی ـ نظامی وارد میشود. سه محور همکاری با ماهیت امنیتی در اجلاس پکن برجسته شد:
1. مبارزه با افراطگرایی؛
2. مبارزه با تروریسم؛
3. مبازه با تجزیهطلبی.
شکی نیست که همه اعضای اصلی و حتی کشورهای ناظر حاضر در اجلاس پکن، با این سه پدیده روبهرو شدهاند. اما بحث مهمی که وجود دارد و احتمالاً شانگهای را به طرف سازمانی نظامی سوق خواهد داد این است که این سه پدیده صرفاً بومی تلقی نشدهاند و به نوعی بخشی از برنامهریزیها و طرحهای راهبردی آمریکا و ناتو تصور شدهاند. افراطیگرایی شکل مذهبی یافته که با حمایت غرب علیه اتحاد شوروی سابق به کار گرفته شد، تروریسم در ارتباط با القاعده و زیرمجموعههای آن مطرح است و جداییطلبی روسیه و چین را به یکسان هدف قرار داده و منشأ آن خارجی تصور شده است. افراطیگری، تروریسم، و جداییطلبی از نظر پکن و مسکو بیش از آنکه ناشی از واقعیتهای بومی باشد ناشی از سیاستهای آمریکا و ناتو است.
درست به همین دلیل است که در اجلاس سران شانگهای بر مبارزه مشترک با این پدیدهها تأکید شد. ظاهراً این بحث که افراطیگرایی و تروریسم در قالب طالبان و القاعده با جهان غرب در جنگ است، پکن و مسکو را قانع نکرده است که غرب از آن علیه رقبای احتمالی خودش بهره نگیرد. لااقل در آینده این احتمال منتفی نخواهد بود که آمریکا و ناتو با حضور نظامی دائمی در افغانستان تلاش کنند جهت مبارزاتی آنچه تحت عنوان کلی جهاد مقدس طالبانی ـ القاعدهای توصیف شده است را به طرف چین و روسیه برگردانند. این احتمال قویتر خواهد شد که جداییطلبان قومیت «ایغور» مدعی جدایی ایالت مسلماننشین سینکیانگ از چین و تأسیس کشور مورد نظرشان «ترکستان شرقی» از این ظرفیت برخوردار شوند که مورد حمایت غرب قرار گیرند؛ همچنان که به لحاظ نظری اتفاق مشابهی در مورد جنبش جداییطلب و مسلح چچن علیه روسیه میتواند بیفتد. جناح رادیکال و مرتبط با طالبان و القاعده تحت نام حزب التحریر در آسیای مرکزی در موقعیت مشابهی با نهضت ترکستان شرقی در چین و جنبش جداییطلب چچن قرار دارد که هدف نهاییاش اسلامی کردن قدرت در کشورهای آسیای مرکزی است.
با چنین نگاهی است که در اجلاس سران شانگهای در پکن، مبارزه مشترک با افراطیگری تروریسم و جداییطلبی مورد توافق قرار گرفت و توجه کشورهای ناظر هم به آن جلب شد؛ چراکه آنها نیز خود را در موقعیت کموبیش یکسانی با کشورهای عضو شانگهای احساس میکنند. بهویژه پاکستان و هندوستان، دو کشور عضو اصلی ناظر در شانگهای، دلایل قویتری برای همدردی و احساس مشترک با چین، روسیه، و کشورهای آسیای مرکزی دارند. بنابراین، اگر قابل تصور باشد که در آینده آمریکا و ناتو که در حال حاضر در جنگ افغانستان رویاروی افراطیگرایی مذهبی و تروریسم القاعدهای ـ طالبانی قرار دارند، به نوعی مصالحه با طالبان دست بیابند. از آنجا که امر جهاد در منطق طالبان و القاعده تعطیلبردار نیست، تغییر جهت آن از آمریکا و ناتو به طرف چچن در سینکیانگ، روسیه در چین و در آسیای مرکزی محتمل خواهد بود و از هماکنون در مسکو و پکن این تردید وجود دارد که چنین تحولی از حمایت آمریکا و ناتو برخوردار خواهد شد. روشن است شانگهای اقتصادی نمیتواند به این مشکل پاسخ مساعد بدهد، ولی شانگهای امنیتی ـ نظامی قادر به پاسخگویی است.
بنابراین، دور از انتظار نخواهد بود که شانگهای در روندی تدریجی از یک سازمان با کارکرد اقتصادی، به طرف سازمانی با کارکرد نظامی ـ امنیتی حرکت کند و اگر چنین اتفاقی بیفتد چه روسیه و چین بخواهند و چه نخواهند، سازمانی را بهوجود آوردهاند که در ذات و ماهیتش در مقابل «ناتو» خواهد بود. در این بین، کشورهای ناظر کنونی و کشورهای ناظر بعدی مجبورند یا به عضویت کامل شانگهای تحولیافته دربیایند و یا از آن خارج شوند. مستعدترین کشور عضو ناظر در شانگهای که میتواند راه جداگانهای در پیش گیرد هندوستان است که از تجربه کافی سیاسی برای بازی با قدرتهای برتر برخوردار است. اگر قابل تصور باشد که در آینده نظم نوین جهانی حول محور ناتو و شانگهای شکل نهایی خود را بیابد، در آن صورت بازگشت هند و کشورهای همفکر به عدم تعهد، در قالب نوینی منتفی نخواهد بود. اگر چنین اتفاقی ولو در آینده دور بیفتد، محل نزاع و دعوای قدرتهای بزرگ همچنان کشورهای موسوم به جهان سوم باقی خواهد ماند.
پیرمحمد ملازهی، کارشناس مسائل شبه قاره
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده توسط اژدر نیکنام | لينک ثابت |چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:,