آمریکا باید شرایط معماری دلخواه منطقه آسیای شرقی را با متحدانش بررسی کرده و با داشتن تصویری روشن و مشترک با اصول هدایت کننده، تلاشهایی صورت گیرد تا برنامهای برای رسیدن به معماری دلخواه این مطنطقه طراحی شود. اندیشکده “شورای روابط خارجه” آمریکا در گزارش اخیر خود به ارزیابی عملکرد دولت اوباما در آسیای شرقی پرداخت و ضمن ارائه راهکارهایی نوشت: سیاست آمریکا نسبت به حوادث این منطقه، انفعالی بوده است. آمریکا باید برنامهای برای رسیدن به معماری دلخواه این منطقه طراحی کند.
* رشد روزافزون قدرت چین در آسیای شرقی
رشد چین، انتقال قدرت در شرق آسیا را تسریع میکند. چین تبدیل به مهمترین حریف نظامی تقریباً تمام کشورهای منطقه شده است. نیروی نظامی آن آنقدر توسعه یافته که به آمریکا تنه میزند. اتکای متقابل و نامتقارن چین و دیگر دولتهای منطقه در ابعاد مختلفی رو به افزایش است. آسیای شرقی دچار تغییرات ساختاری نیز شده است. علیرغم پیشرفت هایی که در به روز کردن قراردادهای همکاری به فرماندهی آمریکا صورت گرفته، اتحادهای دوجانبه آمریکا نسبتاً ساکن بوده اند، در حالی که سازمانها و مؤسسات چندجانبه و یک جانبه رو به رشد هستند. مجمع آسیای شرقی (EAS)، مجمع چین-ژاپن-کره جنوبی (C-J-K)، ASEAN+3 (مجمع کشورهای جنوب شرق آسیا به علاوه چین، ژاپن و کره جنوبی)، و گردهمایی منطقه ای ASEAN فعال شده اند و انتظار می رود که نقش خود و دامنه تأثیرشان را گسترش دهند. پویایی فزاینده که از اتحاد و همکاری میان کشورهای منطقه حاصل شده، آشکار است و ابعاد متنوعی را در بر می گیرد.
ادامه….
* موانعی که بر سر راه همبستگی کشورهای منطقه قرار گرفته است
با این همه، مسائل دیگر رو به رشد منطقه ممکن است مانع این همبستگی شوند و منشأ ستیز گردند. ملی گرایی، دعواهای مرزی و مسائل تاریخی حل نشده اخیراً بیشتر جنجال برانگیز شده اند. همچنین، نتیجه نامعلوم تغییر شکل سیاسی و دموکراسی شدن تدریجی در برخی کشورها باعث بی ثباتی می شوند. این منطقه در حال دگرگونی را می توان با این ویژگی ها شناخت: عدم تساوی، همبستگی، نوآوری، سرمایه گذاری و بی ثباتی.
* سیاست آمریکا نسبت به منطقه آسیا-اقیانوسیه
با این پیش زمینه، دولت “باراک اوباما” تصمیم دارد که سیاست آمریکا را دوباره متوجه منطقه آسیا-اقیانوسیه کند. این برنامه نشان دهنده کشف دوباره اهمیت محور بین قاره ای در قرن بیست و یکم است، آن هم در ابعاد گوناگون از امنیت تا اقتصاد. همکاری و توسعه، جهت گیری اصلی این سیاست “اوباما” هستند و عناصر زیر آن را شکل می دهند:
1. قدرتمند کردن اتحادهای سنتی
2. توسعه تعاملات با دیگر کشورهای منطقه
3. مدیریت و توسعه رابطه همکاری با چین
4. شرکت کردن و کار با سازوکارهای منطقه ای همه جانبه
5. توسعه و قدرتمند کردن روابط تجاری (از طریق معاهده تجارت آزاد کره-آمریکا و تعامل میان قارهای).
* کمبودهایی که در عملی کردن سیاست آمریکا وجود دارد
باید دید که دولت “اوباما” چطور این سیاست را عملی میکند. اما نکات زیر باید در نظر گرفته شوند. اولاً، آمریکا ادعا میکند که کشوری از منطقه آسیا-اقیانوسیه است. متأسفانه این ادعا با سیاست قرص و محکم و عمل پشتیبانی نشده است. علیرغم ظهور چالش های جدید، مانند رشد چین و شدت یافتن تهدیدات کره شمالی، آمریکا تقریباً میزان ثابتی از همکاری و حضور در منطقه را از زمان جنگ سرد حفظ کرده است. آمریکا هنوز مشغول خاور میانه است.
به علاوه، در زمان “بوش”، به جای تأکید بر اهمیت حضور نظامی آمریکا در شرق آسیا، انعطاف پذیری استراتژیک آن مورد تأکید قرار گرفت که مبتنی بر این است که نیروی نظامی می تواند در جای دیگری از منطقه حضور یابد. همچنین، برعکس چین، آمریکا در بسیاری از گفتمان های منطقه ای غایب بوده است. پیوندهای آمریکا با منطقه تحت تأثیر پیوندهای بومی چین در امنیت، اقتصاد و تجارت، بی اهمیت شده اند. به همین دلیل، متحدان و همکاران آمریکا در شرق آسیا، سیاست ادعا شده نسبت به منطقه را باور ندارند.
* نگاه آمریکا به منطقه تاکنون گزینشی و محدود به مسائل خاص و دغدغه های سنتی بوده است
ثانیاً، سیاست آمریکا نسبت به حوادث این منطقه، انفعالی بوده است. آمریکا توجه کافی به تغییرات منطقه را مبذول نداشته و سیاست هایش گزینشی و محدود به مسائل خاص بوده است و نه جامع و شامل. این جنبه از سیاست خارجی آمریکا نسبت به منطقه، بدبینی برخی از کشورهای آسیای شرقی شده و این ابهام را به وجود آورده که آیا آمریکا تصویر واضحی از آسیا-اقیانوسیه دارد یا خیر.
ثالثاً، رویکرد آمریکا در این منطقه تحت تأثیر دغدغه های سنتی و مسائل امنیتی بوده است. در نتیجه، عمدتاً بر اتحاد دوجانبه اش با جمهوری کره، ژاپن و استرالیا اتکا کرده است. با اینکه “واشنگتن” اغلب بر گسترش موازی و مکمل تعاملات دوجانبه و همه جانبه تأکید کرده است، اغلب تنها به تعاملات دوجانبه پرداخته است. ولی کشورهای منطقه دیگر دغدغه های امنیتی هم دارند و ممکن است سازوکارهای دیگری را برای ارتباط ترجیح دهند.
* آمریکا باید روابطش را با منطقه در ابعاد گوناگون توسعه دهد
اکثر دولت های آسیای شرقی از محور آسیا به عنوان نیرویی ثبات بخش در مواجهه با تأثیر روزافزون چین استقبال می کنند. با این حال، آمریکا باید اعتبار سیاست منطقهای خود را با پیگیری و انسجام ثابت کند.
برای رسیدن به این اهداف، آمریکا باید روابطش را با منطقه در ابعاد گوناگون و مسائل مختلف توسعه دهد، نه تنها با تعهدات لفظی بلکه با عمل. آمریکا باید بکوشد تا نظامی برای همکاری و همبستگی منطقهای بسازد تا حقیقتاً “نیروی مقیمی” در منطقه شود. آمریکا باید تعهد لفظی خود را جامه عمل بپوشاند.
* نقش چین در سیاست آمریکا نسبت به آسیای شرقی
ممکن است چین رویکرد آمریکا به آسیای شرقی را سیاست محاصره ای تلقی کند و اقداماتی علیه آن صورت دهد. متحدان و همکاران آمریکا ممکن است مجبور شوند میان آمریکا و چین انتخاب کنند. این چالشی بزرگ خواهد بود، زیرا ارتباطات چین با این کشورها چنان پیچیده و دارای ابعاد مختلف است که جانبداری از آمریکا بسیار پرهزینه خواهد بود. ایالات متحده باید این را بفهمد. نهایتاً، میزان قدرت بخشیدن به همکاری با چین، عاملی تعیین کننده در موفقیت سیاست آمریکا نسبت به منطقه است.
* آمریکا باید تصویری روشن از منطقه داشته باشد
آمریکا باید شرایط معماری دلخواه منطقه را با متحدانش بررسی کند. با اینکه همیشه صحبت از صلح، ثبات و رونق است، تقریباً هیچ جلسه ای که به طور جامع شرایط استراتژیک آینده منطقه را ارزیابی و پیش بینی کند، وجود نداشته است. بدون تصویری روشن و مشترک با اصول هدایت کننده، ممکن نیست که بی اعتمادی استراتژیک را برطرف کرد. همچنین باید تلاش هایی صورت گیرد تا برنامه ای برای رسیدن به معماری دلخواه منطقه طراحی شود.
* آمریکا باید روابطش را با شرق آسیا توسعه دهد و درکش را از شرایط منطقه کامل تر کند
آمریکا باید راهکارهایی را پیشه خود کند که سازوکارهای دوجانبه و همه جانبه را مکمل یکدیگر کند. این رویکرد نیازمند این است که “واشنگتن” حضور خود را در گردهمایی های همه جانبه توسعه بخشد و در همکاری های موضوعی، چه به شکل یک جانبه و چه همه جانبه، مخصوصاً در امنیت غیرسنتی، شرکت کند.
در نهایت، در این زمان بحران ارزی، مدیریت دقیق تقسیم کار، بودجه، نقش ها، عملیات و توانایی ها برای حفظ و قدرت بخشیدن به حمایت محلی متحدان آمریکا در منطقه ضروری است.
آمریکا باید مشکلات متحدان و همکارانش را در نظر بگیرد و درک خود از سازوکار منطقه در شرق آسیا را افزایش دهد. برای رسیدن به این هدف، گفتگوی استراتژیک با کشورهای منطقه باید توسعه یابد. همچنین پیشرفت موازی و مکمل همکاری دو و همه جانبه به آمریکا کمک خواهد کرد که نیروی مقیم واقعی در شرق آسیا شود.