سوریه، تکرار تجربه بوسنی برای غرب
حسین کبریاییزاده، کارشناس مسائل خاورمیانه

در حالی که بیش از یک سال از ناآرامیهای سوریه میگذرد، ایالات متحده تصمیم گرفته برای تضمین فرایند گذار به دولت مشروع (Legitimate Government)، در این کشور مخالفان دولت سوریه را تجهیز نماید.
بهنظر میرسد شرایط سوریه امروز مشابه شرایطی است که دو دهه قبل بوسنی تجربه نمود؛ به طوری که سناتور جو لیبرمن اخیراً در این خصوص گفته است: «من احساس میکنم تاریخ در حال تکرار است».
با نگاهی به گذشته نهچندان دور و مروری بر تاریخ منطقه بالکان درمییابیم فروپاشی حکومتهای کمونیستی در اروپای شرقی علت اصلی واگرایی در بالکان بهویژه در کشور یوگسلاوی بود؛ زیرا حرکت بهسوی دموکراسی چندحزبی در این کشور در اواسط دهه هشتاد و به موازات حرکتهای دموکراتیک در لهستان شروع شده بود. تقاضا برای آزادی شهروندان و قومیتها در شش جمهوری سابق یوگسلاوی، باعث مخالفت و مقابله با طرح صربستان بزرگ، تحت پوشش یوگسلاوی گردید و بحران یوگسلاوی شروع شد. یک روز پس از به رسمیت شناخته شدن بوسنی و هرزگوین بهعنوان کشوری مستقل، یعنی در 7 آوریل 1992، این کشور توسط صربستان مورد تجاوز قرار گرفت. اقدامات غرب برای غلبه بر بحران که با هدف اثبات توانمندیهای خود در نظام تکقطبی سلسهمراتبی و به تعبیری مانوری سیاسی ـ نظامی در شرایط آن زمان بود، منجر به کشته شدن دویست هزار نفر و آوارگی میلیونها شهروند بوسنیایی گردید.
شرایط منطقه بالکان دهه نود دقیقاً مشابه وضعیت کنونی حاکم بر خاورمیانه است؛ چراکه این منطقه نیز از سال قبل میلادی توسط امواج دموکراسیخواهی درنوردیده شده است.
در هر دو منطقه و هر دو کشور بوسنی و سوریه، آمریکا منافع راهبردی دارد. در اروپا دهه نود، غلبه بر بحران بوسنی و تضمین ثبات این منطقه جهت ساختارسازی منطبق با سیاستهای آمریکا برای تداوم هژمونی ایالات متحده بسیار ضروری بود. دو دهه بعد و در خاورمیانه نیز تضمین امنیت اسرائیل که ارتباط مستقیمی با سقوط رژیم بشار اسد دارد، ضرورتی انکارناپذیر برای امنیت ایالات متحده محسوب میشود.
بدین منظور، غرب به رهبری آمریکا در هر دو مقطع زمانی و مکانی، سیاست گزینشی یک بام و دو هوا را در پیش گرفته است. اقدامات گزینشی غرب در بحران بالکان با هدف مهار اسلام و عدم به قدرت رسیدن مسلمانان بوسنی موجبات شکلگیری نسلکشی در این کشور گردید. در خاورمیانه نیز شاهد سیاست یک بام و دو هوایی هستیم؛ به طوری که از یک سو، غرب چشم بر نقض حقوق بشر و حرکت دموکراسیخواهانه در بحرین بسته، اما از سوی دیگر در سوریه مخالفان دولت سوریه از هرگونه حمایتی توسط غرب برخوردارند.
علاوه بر این، میدانیم که اصلاحات سیاسی و دموکراتیزاسیون در صورتی که بهسرعت و طی یک فرایند ناآرام صورت گیرد، موجب ناامنی فزاینده در کشورها و حتی منطقه خواهد گردید. آمریکا با تجهیز مخالفان برای گذار به دولت مشروع، فرایند دموکراتیزاسیون را از سیکل آرام و منطقی خود بیش از حد خارج ساخته، بر آتش جنگ داخلی در این کشور بیش از پیش دامن خواهد زد. این اقدام با هدف سقوط رژیم بشار اسد از یک سو و ایجاد ناامنی در منطقه جهت رسیدن به برخی اغراض سیاسی خود در منطقه مانند فروش تسلیحات برای مدیریت بحران اقتصادی اخیر آمریکا و تسری دادن ناامنی به درون مرزهای کشورهای ناهمسو با سیاستهای آمریکا صورت میگیرد.
بیتردید سیاستهای یادشده از سوی آمریکا برای سوریه بهعنوان پیچیدهترین کشور عربی در تحولات اخیر به دلایل اهمیت استراتژیک این کشور، رادیکالیزه شدن تحولات در سوریه و تعدد بازیگران داخلی، بازیگران منطقهای و بازیگران بینالمللی دخیل در مسئله سوریه و عدم اجماع نظر بازیگران کلیدی تأثیرگذار در سوریه مانند روسیه، چین، و ایران، نتایج مشابه آنچه دو دهه قبل در بوسنی رقم خورد را برای آمریکا به همراه نخواهد داشت. هرچند این سیاستها در کوتاهمدت خواستههای اوباما را که نیازمند راهحلهای زودبازده به دلیل نزدیک شدن به انتخابات ریاستجمهوری است تأمین میکند، اما در بلندمدت شاهد بوسنی دیگری در قلب خاورمیانه نخواهیم بود.