
برای تحلیل رفتار دولتها در عرصة سیاست بینالملل از سطوح تحلیل مختلفی استفاده میشود. یکی از این سطوح تحلیل سطح تحلیل خرد یا سطح تحلیل ملی است که به بررسی توانایی دولتهای ملی و یا به اصطلاح بررسی مقدورات ملی دولتها نسبت به محذورات بینالمللی آنها میپردازد. در سطح تحلیل خرد یا ملی جابهجایی دولتها یکی از مؤلفههای اساسی است که کنش بازیگران را در عرصة جهانی تحت تأثیر قرار میدهد. انتخابات اخیر فرانسه و پیروزی سوسیالیستها به رهبری فرانسوا اولاند در این انتخابات با توجه به نظام سیاسی ریاستی فرانسه و جایگاه مهم شخص رئیسجمهور در عرصة سیاست خارجی پیامدهای مهمی را برای سیاست خارجی فرانسه به همراه دارد.
در عرصة سیاست خارجی، سارکوزی جهت ایفای نقشی محوریتر در فعلوانفعالات منطقهای و بینالمللی تغییراتی اساسی را در سیاست خارجی فرانسه بهوجود آورده بود. شاید محسوسترین تغییری که در سیاست خارجی فرانسه در زمان سارکوزی اتفاق افتاد گسست از سنت گلیستی در فرانسه و بهبود روابط فراآتلانتیکی با ایالات متحده باشد. سارکوزی تلاش کرد تا مناسبات فرانسه با ایالات متحده را که از زمان مخالفت ژاک شیراک با ائتلاف ضدعراقی به رهبری آمریکا در سال 2003 رو به سردی گرایید را بهبود بخشد و در سایة ایالات متحده، فرانسه را به بازیگری درجه اول در عرصة بینالمللی تبدیل کند. سارکوزی پس از چهل سال در راستای بهبود روابط خود با آمریکا دوباره به عضویت ناتو درآمد، با ایجاد پیوند تنگاتنگتر میان اتحادیه اروپا و کشورهای سواحل جنوبی مدیترانه و تشکیل اتحادیه مدیترانهای فرانسه را به بازیگری مؤثر در این منطقه تبدیل کرد و با مشارکت فعال در بحرانهای افغانستان، سوریه، لیبی و حمایت از بهار عربی، پرستیژ بینالمللی این کشور را افزایش داد. وی همچنین پس از دویست سال در خلیج فارس صاحب یک پایگاه نظامی به میزبانی امارات متحده عربی شد. گرچه سارکوزی در عرصة سیاست خارجی کارنامة نسبتاً قابل قبولی دارد، اما فرانسه چنان درگیر بحرانها و منازعات داخلی بود که مسائل سیاست خارجی کمتر در عرصة انتخابات مؤثر واقع شد و درنهایت با انتخاب شدن فرانسوا اولاندِ سوسیالیست به ریاستجمهوری فرانسه باید منتظر ماند که آیا تغییرات اعلامشده توسط وی به سیاست خارجی نیز سرایت میکند یا خیر؟
واقعیت این است که درطول پنج سال ریاستجمهوری سارکوزی، علیرغم همه موفقیتهایی که سیاست خارجی فرانسه بهدست آورد، این کشور بخشی از قدرت و منزلت بینالمللی خود را در اروپا و خاورمیانه نیز از دست داده است. سیاستهای نواستعماری فرانسه در لیبی، سوریه و ساحل عاج، دخالت در امور داخلی سایر کشورها با نام رسالت اروپایی و مداخلات بشردوستانه، بازگشت به استعمار قدیم که عمدتاً در خدمت سیاستهای ایالات متحده آمریکا بود و اتحاد غیرطبیعی با حکام مستبد منطقة خلیج فارس ازجمله قطر و عربستان، سیاست همراهی با آمریکا و تقابل با نیروهای نوظهور مانند چین و روسیه باعث بهوجود آمدن بحرانهای عمیقی در سیاست خارجی فرانسه شد. همة این عوامل باعث شده است تا مردم فرانسه برای رهایی از این بحرانهای داخلی و خارجی چشم به تغییرات فرانسوا اولاند بدوزند. نگاهی به مواضع انتخاباتی اولاند نشان میدهد که وی علاوهبر اینکه در سطح داخلی حامی عدالت اجتماعی و مخالف سیاستهای انقباضی اقتصادی و طرح ریاضت اقتصادی است در عرصة بینالمللی نیز بهدنبال تغییراتی در سیاست خارجی در سطح قارهای، فراآتلانتیکی و بینالمللی است.
مهمترین مسئلة حال حاضر قارة اروپا، مسئلة بحران مالی در حوزة یورو است؛ مسئلهای که اتحادیه اروپا و بهخصوص کشورهای آلمان و فرانسه تلاش کردند تا با اِعمال سیاستهای ریاضت اقتصادی از آثار بحران بکاهند. شاید مهمترین مسئلة سیاست خارجی اولاند در سطح اتحادیه اروپا همین مسئلة سیاستهای ریاضت اقتصادی باشد که منشأ بسیاری از نارضایتیها در دولتهای کنونی اتحادیه اروپاست. بهنظر میرسد اولاند مانند سارکوزی اعتقادی به سیاستهای ریاضت اقتصادی که در نیمی از اروپا به اجرا درآمده است ندارد و وی برخلاف آلمان و سارکوزی معتقد است که سیاستهای انقباضی شدید، اقتصاد را از رونق میاندازد و همین مسئله باعث ایجاد نگرانیهایی در دولتهای محافظهکار اتحادیه اروپا شده است.

در سطح فراآتلانتیکی نیز بهنظر میرسد اولاند بهتبع سیاستهای گلیستی سیاستهای همراهی با ایالات متحده را تعدیل کند و روی عناصری از استقلالطلبی فرانسه در عرصة بینالمللی تأکید کند. وعده برای خروج زودتر از موعد نیروهای فرانسوی از افغانستان نمونهای از تلاشهای اولاند جهت تعدیل روابط با ایالات متحده است.
در منطقة خاورمیانه نیز نامزد مورد علاقه سوسیالیستها مواضع نرمتری نسبت به سوریه دارد. او معتقد است که مداخلات نظامی نابهنگام اغلب مسائل را بدتر کرده است. اولاند معتقد است که ایجاد دموکراسی در جهان عرب تازمانیکه عربستان و قطر روی آنها نفوذ دارند امکانپذیر نیست. او معتقد است که باید ساختار سیاسی نظامهای حاشیة خلیج فارس را اصلاح کرد و روسیه، چین، و هند را بهعنوان شریک دید نه رقیب.
درمورد جمهوری اسلامی ایران نیز با توجه به شعارهای انتخاباتی اولاند و نفوذ لابی صهیونیستی در این کشور، بهنظر نمیرسد که سیاست خارجی فرانسه درقبال جمهوری اسلامی ایران و برنامة هستهای تغییرات محسوسی کند. ابراز نگرانی اولاند از رفتار جمهوری اسلامی ایران درقبال اسرائیل و تلقی دستیابی ایران به سلاح هستهای بهمنزلة خط قرمز فرانسه نمونهای از تلاشهای اولاند برای جلب حمایت لابی صهیونیستهاست.
انتخابات اخیر فرانسه و انتخاب اولاند بیشتر متأثر از مسائل داخلی مانند سیاستهای اقتصادی انقباضی، بحران مالی و افزایش بیکاری، افزایش مالیات و سن بازنشستگی، و رشد مهاجرت ناشی از انقلابهای عربی بود و مؤلفههای سیاست خارجی نقش چندانی در مسائل انتخاباتی نداشت. با انتخاب شدن اولاند نیز نباید امیدوار بود که تغییرات محسوسی در سیاست خارجی فرانسه بهخصوص درمورد جمهوری اسلامی ایران بهوجود آید.