اوباما بر سیاست خارجی به روش پازل بازی میکند و از اینرو پیشرفت چندجانبه بیشتری کرده است درحالیکه سیاست خارجه بوش ترکیبی از دفاع و حمله شطرنجوار بود؛ اما در نهایت هیچکدام موفق نبودهاند. ”هنری ناو” پژوهشگر روابط بینالمللی و رئیس سابق دفتر “ریگان” دو رویکرد استعاری را درباره سیاست خارجی آمریکا مطرح کرد: روش اوباما که به دنبال همکاری همگانی است مانند بازی پازل، و رویکرد رقیب محور بوش مانند یک بازی شطرنج است.
اولین روش: پازل “جیگسا” (بازیای که در آن باید قطعات پازل را کنار هم گذاشت تا تصویر کاملی به دست آید) است که مطابق آن بازیکنان (که در اینجا دولتها میباشند) با هم همکاری میکنند تا از قطعات به نتیجهای برسند که همه موافق پیروی از آن هستند. در این روش اگر بازیکنان کمک کنند، سریعتر میتوان به نتیجه رسید بنابراین باید برای کاهش درگیریها و تشویق مشارکت چندجانبه تلاش کرد.روش دوم: بازی شطرنج است که در آن بازیکنان رقیب هم هستند و تنها یک نفر برنده میشود مگر اینکه پات شوند. بازیکنان شطرنج به روش حمله و دفاع بازی میکنند، حرکتهای بعدی خود را از قبل پیشبینی میکنند و سعی بر کسب برتری و امتیاز دارند. شطرنج یک بازی بر سر قدرت است که در آن تدبیرات جنگی چه آرام چه سریع تا آخر بازی ادامه دارند، و حفظ تمرکز حائز اهمیت بسیاری است.ادامه….
* اوباما در سیاست خارجه پازل بازی میکند
تحلیل “ناو” این است که اوباما بر سیاست خارجی به روش پازل تأکید داشته در حالی که جورج بوش همتای سابقش، سیاست خارجی شطرنجواری در پیش گرفته بود. از اینرو اوباما پیشرقت چندجانبهی بیشتری کرده است درحالیکه بوش در مقابل چین و روسیه رقیبان شطرنجگرایش بهتر دفاع کرد و در حملههای ضد القاعدهای موفقتر بود. اما “ناو” بر این باور است که یک سیاست خارجی ایدهال بین دو راهکار تعادل ایجاد میکند و این در حالیست که نه اوباما و نه بوش در این امر موفق بودند.
استدلال “ناو” چگونه در مورد سیاست خارجی آمریکای شمالی مصداق پیدا میکند؟
تقریباً یک قرن است که آمریکا از تدبیرات شطرنجی در آمریکای شمالی استفاده کرده است. (آمریکا در سال ۱۹۱۷ نیروهای خود را از مکزیک بیرون کشید؛ به جشن صلح دویست ساله با کانادا از زمان پایان جنگ ۱۸۱۲ در سال ۱۸۱۴ نزدیک میشویم). برنامهکار آمریکای شمالی – جستن راههایی برای بهبود اقتصاد منطقهو محافظت شهروندان در مقابل جنایت و ترور- مسلماً روش پازل است.
بوش برای آمریکای شمالی، پازل مشارکت در امنیت و سعادت (SPP) را برگزید که متشکل بود از ۲۰ گروه سهجانبه که به مسائل مالی و امنیتی میپرداختند. گروهی متشکل از سه نماینده از هر کشور در سطح وزیر، بر این گروههای فعال نظارت میکرد و دو بار در سال جلسهای برگزار کرده و گزارشی را برای رهبران آمریکا، کانادا و مکزیک ارایه می نمود. رهبران این کشورها هم سالیانه با یکدیگر را ملاقات میکردند تا میزان پیشرفت را ارزیابی و دستورکار سال آینده را تنظیم کنند.
* بوش در گامهای عملی سیاست خارجه همواره شطرنج بازی میکرد
این رویکرد فرایند بسیار پیچیده و دارای اجزای متحرک زیادی بود که بیشتر به مانند یک بازی شطرنج بود تا یک پازل: بوش بر کنترل ماهرانهی یک فرایند پیچیده متمرکز بود تا حفظ توافقات در مورد اهداف.
اوباما در اولین جلسه سهجانبه سران کشورها در “گوادالایارا” در سال ۲۰۰۹ رویکرد بوش را کنار گذاشت و بر کسب توافق میان سه کشور در رابطه با نحوهی پیشروی تأکید کرد. کانادا موافق رویکرد “سه نفر حرف میزنند، دو نفر عمل میکنند” بود که بر اساس آن صحبتهای دوجانبه جای مکالمات سهجانبه را میگیرند. این جبههگیری کانادا بهشدت مایه آزردگی دولت اوباما بود.
* اوباما به دنبال جلب همکاری کانادا و مکزیک
در نشست اخیر سران سه کشور در واشینگتون رئیسجمهور آمریکا اصرار داشت راجعبه انرژی پاک موازی و همینطور راهکارهای همکاری مرزی و مقرراتی که آمریکا، کانادا و مکزیک به طور سهجانبه دنبال میکنند بحث شود. اوباما سخت در تلاش است تا “استفن هارپر” و “فلیپ کالدرون” را ترغیب کند رقابت آمریکای شمالی را در قالب یک پازل ببینند که در طی آن هرسه باید با هم کار کنند.
رویکرد اوباما برای مشکلاتی که متوجه اقتصاد قارهای است مناسب میباشد. انتخابات مکزیک در این تابستان “کالدرون” را با شریک جدیدی در این پازل جایگزین میکند و انتخابات آمریکا در نوامبر مشخص میکند که آیا اوباما – یا شاید “میت رامنی” – کنارهم گذاشتن قطعات پازل را ادامه میدهد یا رویکرد دیگری اتخاذ کرده و دیگران را کیشومات میکند.
آمریکا تعیین میکند که برای آینده آمریکای شمالی میخواهد شطرنج بازی کند یا پازل. اما سوال اینجاست، آیا “هارپر” تصمیم میگیرد با دیگران با ملایمت بازی کند؟