دهکده روابط بین الملل دهکده روابط بین الملل

 
دهکده روابط بین الملل
 
 
منوی اصلی
صفحه نخـــــست
چــــاپ صفــــحه
خـــانه كردن وب
ذخـــــیره صفحه
پـست الکترونیک
بایگـــانی مطالب
در باره ی ما
 

بادرود بر کاربرمحترم هدف از ارائه مطالب این وبلاگ فقط درجهت شناختن بهتر فضای روابط بین الملل ومفاهیم مربوطه به آن است وبه هیچ عنوان به حزب یا گروهی هیچ تعلقی ندارد ونخواهد داشت. با سپاس -نیکنام
موضاعات
سخنی با شما خاورمیانه خلیج فارس مقالات سیاسی یک هفته باخبر سازمانهای بین المللی برگه هایی از تاریخ شخصیتهای بین المللی اندیشه سیاسی امنیت در روابط بین الملل کتابخانه پیمانهای بین المللی انرژی
پیوند وبلاگ
ردیاب خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان POWER PLAY و آدرس powerplay.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






 

فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی


آرشیو ماهیانه
بهمن 1391
دی 1391
شهريور 1391
مرداد 1391
تير 1391
خرداد 1391
ارديبهشت 1391
فروردين 1391
نویسندگان
نویسندگان
پیوند وبلاگ
مرکز آموزش و پژوهش های بین المللی وزارت امور خارجه
یو . اس . کلوزآپ
مرکز مطالعاتی رند
وبلاگ دکتر پیروز مجتهدزاده
مرکز مطالعاتی و نظرسنجی پیو
موسسه مطالعاتی اسپن
موسسه بروکینگز
چشم انداز توسعه وامنیت
Barry Buzan
JOHN .MEARSHEIMER
Francis Fukuyama
FOREIGN AFFAIRS
Joseph Nye
بررسی استراتژیک
موسسه ابرار معاصر
انجمن ژئوپلیتیک ایران
پورتال جامع سیاسی
وبلاگ تخصصی سیاسی
پزوهشگاه مطالعات راهبردی
دانشکده روابط بین الملل
henry kissinger
وبلاگ دکتر مجید تفرشی
وبلاگ دکتر مجید استوار
سازمان ملل متحد
سازمان کشورهای صادر کننده نفت(اوپک)
دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت
وزارت امور خارجه
مركز مطالعات عالي بين الملل
باشگاه انديشه
مركز پژوهش هاي علمي ومطالعات استراتژيك خاورميانه
کتابخانه دید
موسسه مطالعات ايران واوراسيا
پايگاه تخصصي سياست بين الملل
كتابخانه الكترونيكي وزارت امور خارجه
مرجع تخصصي علوم سياسي و روابط بين الملل
پرتال جامع علوم انساني
دفتر مطالعات سياسي وزارت امور خارجه
مرکز مطالعات استراتژیک
ایران دیپلماتیک
دیپلماسی ایرانی
حمل ماینر از چین به ایران
حمل از چین
بوق دوچرخه
یکانسر
آی کیو مگ
ریحون مگ

:: تمام پیوندها ::
 
طراح قالب و کد های جاوا...

كاربران آنلاين: نفر
تعداد بازديدها:
RSS

طراح قالب و کد های جاوا...

Www.LoxBlog.Com

کد های وجاوا :

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 62
بازدید دیروز : 33
بازدید هفته : 101
بازدید ماه : 104
بازدید کل : 250199
تعداد مطالب : 479
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1

تماشا

گفت‌وگو با کیهان برزگر درباره نفوذ اجتماعی و سیاسی شیعیان عراق

گفت‌وگو با کیهان برزگر درباره نفوذ اجتماعی و سیاسی شیعیان عراق

عراق ایرانِ عرب

 

شيعيان در عراق به حق «جمعيت فراموش شده» هستند. زمان استقلال عراق و تا روي کار آمدن حزب بعث صدام حسين و در نهايت سقوط صدام، شيعيان همچون ساير مناطق جهان عرب سهم‌شان از حقوق اجتماعي قتل عام و حاشيه نشيني بود. اين در حالي بود که شيعيان در قياس با ساير اقوام عراقي و حتي در مقياس بزرگتر و در سطح منطقه‌اي بيشترين جمعيت را پس از ايران در عراق داشتند. اما به نظر مي‌رسد با «احياي شيعيان» در دوران پسا صدام فصل جديدي در خصوص نقش شيعيان در تحولات عراق گشوده شد. در همين رابطه با کيهان برزگر، استاد دانشگاه و پژوهشگر ارشد و معاون مرکز مطالعات خاورميانه در خصوص سير فراز و فرود شيعيان در عراق و نقش آنها در تحولات سياسي – اجتماعي اين کشور در دوران پيش و پس از صدام به گفت‌وگو پرداختيم.

 جايگاه شيعيان در عراق چگونه است و آيا اين جايگاه مي‌تواند تاثيري بر وضعيت شيعيان در ساير کشورهاي عربي در سطح منطقه‌اي برجای بگذارد؟

شيعيان در عراق علاوه بر آنکه جمعيت قابل ملاحظه‌اي از کل جمعيت در عراق را تشکيل مي‌دهند، تاثيرگذاري جدي هم در سطح منطقه‌اي دارند. دليل اين امر شايد به جايگاه ژئو استراتژيک کشور عراق و موقعيت سياسي-مذهبي اين کشور در جهان تشيع (به دليل بارگاه مقدس امامان شيعه در کربلا و نجف و سامرا و...) بازمي گردد و هميشه توانسته به گونه‌اي مسائل مربوط به جهان تشيع را تحت تاثير قرار دهد. آنچه در مورد شيعيان عراق لازم به ذکر است، اين است که در زماني که صدام و رژيم بعث در عراق حاکم بودند شيعيان در اين کشور به عنوان شهروندان درجه 2 به حساب مي‌آمدند. صدام منابع قدرت و ثروت را ميان گروه‌هايي تقسيم مي‌کرد که به لحاظ نوع تفکر واقعا به صدام وفادار بودند.

البته اين بدين معنا نيست که صدام حسين کاملا شيعيان را از گردونه حذف کرده باشد. شيعيان بسياري در دستگاه حکومتي حضور داشتند که نه تنها وفادار به صدام بودند بلکه داراي انديشه‌هاي سکولار بوده و اساسا مخالف هرگونه ‌انديشه ايدئولوژيک بودند. شيعيان در اين دوران علاوه بر اينکه به‌طور جدي از حقوقي سياسي-اجتماعي و اغلب اقتصادي برخوردار نبودند بلکه آماج چندين دور از سرکوب صدام نيز قرار گرفتند: يکي در دهه 80، دوم در سال‌هاي 90 و 91 که شيعيان از فرصت پديد آمده بعد از جنگ آمريکا و شکست رژيم بعثي براي بيان اعتراضات خود سود جستند اما با سرکوب شديد صدام و سکوت آمريکا مواجه شدند.

اصولا نگاه شيعيان به سياست و قدرت چگونه بود که سيستم حاکم اين نگاه را بر نمي‌تابيد و به سرکوب آن مي‌پرداخت؟

دو دليل در اين رابطه قابل ذکر است: يکي فقه شيعي است که در درون خود يک پويايي ايدئولوژيکي خاصي دارد به اين معنا که يک رهبر روحاني در رأس است که مي‌تواند فتوا داده و اعلام جهاد کند و در مسائل روزمره تصميم‌گيري کند و نظر بدهد. دوم آنکه، چون شيعيان شهروندان درجه 2 بودند بنابراين سهم‌شان از تقسيم قدرت و توزيع منابع و ثروت کمتر بود و لذا هميشه از نوع حکومت‌داري در عراق ناراضي بودند. شيعيان اکثريت جمعيت در عراق را تشکيل مي‌دهند. حال اگر قرار بود همين ميزان جمعيت بر اساس اصول دموکراسي رأي بدهد و يا رأي گيري شود يا بايد سهم مهمي از حکومت را در دست مي‌گرفتند و يا حکومت تشکيل مي‌دادند.

در حالي که سيستم حاکميت در عراق به گونه‌اي بود که اقليت سني، حاکم مطلق بود. بنابراين وقتي اين اقليت سني با حزب بعث ترکيب شد نوع خاصي از حکومت‌داري را در عراق به وجود آورد که جهت آن به سوي سرکوب شيعيان بود. به شيعيان نه تنها فضاي لازم در درون حکومت براي ابراز وجود داده نمي‌شد بلکه هيچ گونه پستي اعم از مسووليت‌هاي دانشگاهي و حضور در مراکز علمي و صحنه‌هاي بين المللي نيز به آنها داده نمي‌شد. در مقابل، مراقبت خاصي نيز از تقويت احتمالي نقش آنها در عراق به عمل مي‌آمد که اين مساله باعث ايجاد نوعي شکاف طبقاتي و نارضايتي عمومي شده بود و شيعيان هميشه از نگاه سرکوبگرانه دولت نسبت به جايگاه خود ناراضي بودند.

طي دو، سه دهه گذشته چندين جنبش اجتماعي در عراق به وجود آمد که همگي از سوي صدام حسين سرکوب شدند. صدام مي‌دانست که ابزارهاي سرکوب را چگونه به‌کار گيرد: از زد و بند با روساي قبايل گرفته تا بده – بستان در صحنه‌هاي سياسي و منطقه‌اي. حمله آمريکا به عراق در ٢٠٠٣ نقطه عطفي در تحولات عراق و به خصوص افزايش نقش شيعيان بود. ورود آمريکا به عراق تاثير شگرفي بر جايگاه شيعيان عراق بر جای گذاشت. اين تاثير به دليل ويژگي‌هاي خاص شيعيان در عراق بر سطوح منطقه‌اي هم تاثير گذاشت. مثلا تحولاتي که در لبنان و بحرين صورت گرفت همگي به نوعي متاثر از تحولات عراق بودند چرا که ويژگي اصلي اين تحول شکل‌گيري يک حکومت شيعي در جهان عرب براي اولين بار بود. در حال حاضر ساخت قدرت در عراق به صورت يک حکومت شيعي است يا به تعبيري ديگر «يک حکومت شيعي عرب» و اساس قدرت و ثروت نيز تغيير کرد و شيعيان از ذيل به عرش برآمدند.

در واقع، حمله آمريکا به عراق از اين جهت نقطه عطف بود که نه تنها جايگاه شيعيان را در داخل تقويت کرد بلکه در سطح منطقه‌اي نيز تاثير گذاشت. مثلا همين الان سخت‌ترين موضع‌ها عليه سرکوب شيعيان در بحرين از سوي شيعيان عراق گرفته مي‌شود. همين مساله از سوي ديگر «تم‌هاي» موجود در خصوص شيعيان در حوزه مطالعاتي و روشنفکري را نيز دگرگون کرد. به‌طور مثال گراهام فولر کتابي نگاشت تحت عنوان « شيعيان: جمعيت فراموش شده در جهان عرب» که در اين کتاب به‌طور مفصل جايگاه و تعداد شيعيان و سير مبارزاتي آنها را شرح داد.

در مقابل، در سال 2007 آقاي ولي نصر کتابي نوشت با عنوان «احياي شيعيان در جهان عرب» که آن «تم» سنتي فولر را کنار زده و نگاه جديدي مطرح مي‌کند. فرضيه وي هم اين است که در آينده تحولات قدرت در منطقه به گونه‌اي به نقش جديدي که شيعيان در منطقه يافته‌اند، بازمي گردد که اين هم از عراق شروع مي‌شود. به عبارت ديگر در آينده، منازعات مربوط به سياست و قدرت منازعه‌اي ميان شيعه – سني خواهد بود چرا که شيعيان حکومت تشکيل داده و اين حکومت در کشوري ثروتمند مانند عراق مي‌تواند مهم باشد و تاثيرات جدي بر ساير جهان بر جای بگذارد.در اين ميان ايران هم هست که به نوبه خود مي‌تواند در تاثيرگذاري نقش مهمي داشته باشد. مساله جايگاه شيعيان و افزايش نقش آنها وقتي مطرح شد به نگراني در جهان سني دامن زد و اين نگراني بدين معنا بود که ائتلافي در حال شکل‌گيري است ميان شيعيان رها شده عراق با شيعيان در ايران.

اعراب سني معتقد بودند اگر اين ائتلاف شکل گيرد، مي‌تواند حتي تاثيراتي جدي بر ساير اقليت‌هاي شيعي در ساير کشورها بر جای بگذارد که از لبنان شروع می‌شود و به سوريه (اگرچه شيعه در اين کشور تفاوت‌هايي با شيعه حاکم در عراق و ايران دارد) و جنوب خليج فارس و شرق عربستان و... می‌رسد. چنين بود که بحث “هلال شيعي” شکل گرفت که اين مفهوم اساسا وصل مي‌شد به جايگاه ايران در هدايت و رهبري اين «تم» جديد. در فضاي سال‌هاي 2003 و 2004 تا 2007 و در حوزه روشنفکري غرب کنفرانس‌هاي متعددي برگزار کرد تا دريابد اين هلال شيعي چيست و چه خطراتي مي‌تواند براي منطقه و جهان عرب داشته باشد. اين مفهوم موافقان و مخالفان بسياري داشت. به خاطر دارم که در سال‌هاي 2007 و 2008 نگاه غالب در ايالات متحده اين بود که اين مفهوم به‌راستي وجود دارد و ايران هم سعي دارد به عملي شدن اين مفهوم دامن زند و نفوذ خود را در جهان عرب گسترش دهد.

به هر حال خواسته تاريخي شيعيان در عراق به واقعيت تبديل شد و آنها قدرت را در دست گرفتند اما يک ترس پنهاني از آنها در جهان عرب و غير عرب شکل گرفته است که شيعيان را منبع تهديد مي‌داند. اين ترس از شيعيان به چه باز مي‌گردد و چرا شکل گرفته است؟ تلقي يا برداشت شيعيان از نظام سياسي چگونه بود که اين ترس را در ديگران دامن مي‌زد؟

همان گونه که گفتم نوع نگاه شيعيان به حکومت‌داري اندکي متفاوت از نوع حکومت‌داري در جهان عرب است. چرا که در ايدئولوژي شيعه يک پويايي خاصي هست و از سوي ديگر با عنايت به همين ايدئولوژي است که نقش رهبران مذهبي شيعي در طول تاريخ برجسته مي‌شود. ديگر آنکه شيعيان در عراق اکثريت را داشتند اما در ساير جهان عرب (به جز عراق و بحرين که شيعيان در اکثريت هستند) در اقليت هستند.

بنابراين، اين اقليت بودن و شهروند درجه 2 بودن و سرکوب شدن‌هاي متوالي باعث مي‌شد که هميشه حکومت‌هاي جهان عرب به اين باور برسند که ميان اين اقليت‌ها و ايران ارتباط‌هايي هست و ايران مي‌خواهد از ارزش‌ها و برتري ايدئولوژيک خود به عنوان سرزمين اصلي شيعي در جهت حمايت از همنوعان مذهبي خود در سرزمين‌هاي عرب حرکت کند. همين الان هم اغراق بيش از اندازه در مورد دخالت ايران در تحولات بحرين از اين بحث نشأت مي‌گيرد. از آنجا که بنا به دلايلي که گفته شد اين اقليت‌هاي شيعي نسبت به حکومت‌هاي خود نارضايتي‌هايي داشتند طبيعي است که حکومت‌ها هم نسبت به اين اقليت‌ها نگراني‌هايي داشته باشند و اين ترس به وجود آيد که اگر به آنها امتياز خاصي دهند اين امتيار باعث زير سوال رفتن حکومت‌ها مي‌شود.

در اينجا يک نکته ظريف ديگر هم هست و آن اينکه درخواست‌هاي شيعيان از حکومت‌هاي خود نه تنها براي جايگاه خودشان اهميت و تاثير داشت بلکه مي‌توانست روي اقليت‌هاي ديگر در ساير کشورها هم تاثير بگذارد. به‌طور مثال در عراق افزايش درخواست‌هاي شيعيان مي‌توانست بر درخواست‌هاي کردها از حکومت مرکزي نيز تاثير بگذارد. در کشورهاي کويت و بحرين هم اين شيعيان بودند که موتور محرکه چندين جنبش اجتماعي به‌خصوص جنبش افزايش حقوق زنان بودند که در طول دهه 90 در چندين نوبت سرکوب شد اما به موفقيت‌هايي نيز دست يافت.

به تدريج اين درخواست‌ها به سمت و سوي حقوق بشر و درخواست‌هاي اصلاحات سياسي-اقتصادي بيشتر حرکت کرد. يعني در اينجا خواست‌هاي قومي شيعيان مي‌توانست بر خواست‌هاي قومي ديگر قوميت‌هاي شيعه و غير شيعه هم تاثير بگذارد. مثال ديگر آنکه، آنچه در بحرين مي‌گذرد را مساله شيعه – سني قلمداد مي‌کنند اما بنا به گفته معترضين اگرچه اين يک مساله شيعي است اما در کنار آن خواست‌هاي اجتماعي هم هست که ميان شيعه و سني مشترک است. بنابراين نوع نگاه شيعيان مي‌توانست تاثيراتي بر نوع حکومت‌هاي سني محافظه‌کار عرب بر جا بگذارد.

اما اينکه چرا حکومت‌هاي عرب، شيعيان را به عنوان تهديد در نظر مي‌گيرند به دليل نوع نگاه آنها از حضور احتمالي ايران در مسائل آنهاست. به باور من البته اين اغراق است که بگوييم اين ايران است که تمام جنبش‌هاي شيعي در منطقه را هدايت مي‌کند. قطعا چنين نيست اما ايران به عنوان سرزمين اصلي شيعه يک دلبستگي ارزشي و ايدئولوژيکي به اتفاقاتي دارد که در ساير سرزمين‌ها در مورد شيعيان رخ مي‌دهد. مثال آنکه، ترکيه حساسيت خاصي نسبت به مناطق ترک زبان در منطقه دارد يا حتي روسيه در تحولات گرجستان نشان داد که سرنوشت هم نژادان روس تبار براي کشور روسيه مهم است.

درست است که آنها در گرجستان زندگي مي‌کنند اما احساس مسووليت بشري و ارزشي يکي از دلايل مداخله روسيه در تحولات گرجستان بود. مي‌خواهم بگويم اين حساسيت امر عجيبي نيست و در تمام کشورها ديده مي‌شود. در مورد ايران و سرنوشت شيعيان هم ديده مي‌شود. رژيم شاه هم که اساسا ايدئولوژيک نبود نسبت به سرنوشت شيعيان در بعضي از مقاطع تاريخي در طول دهه ١٩٧٠ حساسيت نشان داد. آنچه ميان حکومت‌هاي عرب سني و ايران به چشم مي‌خورد اين است که از اقليت‌هاي خود از اين جهت مي‌ترسند که مي‌گويند آنها دنباله روي ايران هستند. حسني مبارک ديکتاتور سابق مصر جمله معروفي دارد مبني بر اينکه، شيعيان منطقه به ايران وفادارتر هستند تا به حکومت‌هاي خود.

طبيعي است که منظوري در پس اين نگاه است. به‌طور کلي، شيعيان بخشي از واقعيت جهان اسلام و خاورميانه هستند و در مناطقي مستقرند که ثروت اقتصادي در آنجاها هست (مثل بحرين، عراق و آذربايجان و شرق عربستان و البته ايران). بنابراين دو نوع نگاه در جهان عرب هست: 1 – اين شيعيان در حوزه جغرافيايي مي‌زيند که در آن ثروت اقتصادي است و در نتيجه افزايش نقش و جايگاه آنها مي‌تواند توازن قدرت در خاورميانه را به هم بزند. 2 – اعراب نگران نوع حکومت‌داري خود نيز هستند چون جنبش‌هاي شيعي موتور محرکه ايجاد جنبش‌هاي اجتماعي هستند. يعني جنبش با يک حرکت شيعي شروع و دامنه‌اش به ساير اقليت‌ها هم کشيده مي‌شد.

شيعيان عراق بيشتر در کدام مناطق مستقرند؟ آيا اين پراکندگي با توجه به ساختار قدرت در عراق در دوران حزب بعث و در شرايط پيچيده کنوني باعث تضعيف قدرت يا تضعيف چسبندگي شيعيان نمي‌شود؟

شيعيان در مناطق جنوبي عراق و عمدتا در بصره، نجف، کربلا مستقر هستند و در بغداد هم حضور دارند. در آخرين سرشماري‌هايي که براي انتخابات پارلماني در عراق برگزار شد، روشن شد که بخش اعظمي از جمعيت بغداد را شيعيان تشکيل مي‌دهند. بر همين اساس اين حوزه‌ها در ترکيب ساخت قدرت در عراق موثر است. بنابراين شيعيان هم از نظر ژئوپليتيک و هم از نظر ثروت و حضور مکاني يعني در جنوب و در دهانه خليج فارس و در بغداد در مرکز عراق داراي موقعيت فوق‌العاده مهمي هستند. نمي‌توان گفت که آنها پراکنده هستند. وقتي از جنوب خليج فارس به شرق عربستان و لبنان و سوريه مي‌رويم هلالي را مي‌بينيم از شيعيان که در اين مکان جدايي نيست يعني يکسري پيوستگي‌هاي جغرافيايي هست که مي‌تواند هلالي استراتژيک را پديد آورد که توازن قدرت را به نفع شيعيان دگرگون کند.

البته بحث ديگري که بعضا مطرح مي‌شود اين است که شيعيان در ايران، فارس هستند و در عراق، عرب. بنابراين ماهيت قومي – ملي آنها را بيشتر تحت تاثير قرار مي‌دهد تا ماهيت فرقه‌اي آنها. يعني ايراني يا عرب بودن ملاک و معيار اوليه برقراري روابط است. تحليل درست و واقع‌بينانه اين است که اگرچه بحث ايراني – عربي وجود دارد، اما در عين حال يک دلبستگي ميان شيعيان وجود دارد که برخاسته از ماهيت ايدئولوژي شيعه است.

من به شخصه اين را در جهان عرب ديدم که شيعيان بحرين علاقه خاصي نسبت به ايران دارند؛ اما ميزان اين علاقه در ميان شيعيان عراق متفاوت است. در مورد عراق مثالي که زده مي‌شود اين است که شيعيان عراق در ارتش صدام بودند و در جنگ با ايران شرکت کردند و جزو سربازان وفادار ارتش رژيم بعثي بودند. معناي ديگر اين سخن اين است که آنها در قالب ملي‌گرايي عربي با ايران جنگيدند اما در حال حاضر بعيد مي‌دانم که اين شکاف ميان شيعيان ايران و عراق وجود داشته باشد و اين تاثيرات همان دلبستگي مذهبي است که در شيعه به چشم مي‌خورد.

شما به پويايي فقه شيعه اشاره کرديد. اين پويايي آيا به دموکراتيک بودن نگاه فقه شيعه باز مي‌گردد؟ آيا اين پويايي ارتباطي با ماهيت قدرت شيعه در عراق دارد؟

منظور اين است که فقه شيعه در خصوص حکومت‌داري و پيوستگي دين و سياست و ارائه نظر در مسائل اوليه زندگي دستوراتي دارد و مسائل را با اقتضائات روز تطبيق مي‌دهد و با تحولات به پيش مي‌رود. اين البته با فقه سني متفاوت است که معتقد به ثابت بودن يکسري از اصول و قوانين اسلامي است که کمتر مي‌شود آنها را تغيير داد. فقه شيعه انعطاف پذيري لازم در نوع نگاه به حکومت‌داري را به وجود آورده است. اين پويايي باعث مي‌شود که شيعيان در هر کشوري که داراي نقش‌هاي کم و زياد هستند، نسبت به حکومت نارضايتي‌هايي داشته باشند. در عراق از آنجا که شيعيان در حال حاضر قدرت اجرايي را در دست دارند مي‌توانند اين پويايي را تا حدودي نيز به‌کار گيرند. با عنايت به اين توضيح در مي‌يابيم که آيت‌الله سيستاني و رهنمودها و مشورت‌هاي ايشان داراي تاثير جدي است و حکومت در عراق به نوعي تحت تاثير رهبران و مراجع عالي رتبه است چرا که اينها هم با تکيه بر فقه شيعي حرف‌هايي براي نوع روابط داخلي و خارجي کشور خود دارند.

مثلا اگر دولت عراق در مورد تحولات بحرين موضع‌گيري نکند يقين بدانيد که رهبران و مراجع مذهبي عراق موضع خواهند گرفت چرا که بحث شيعه است و آنها مجبورند به خاطر ارزش‌ها و مسائل ايدئولوژيک به نفع هم‌نوعان مذهبي خود موضع بگيرند. يا در نظر بگيريد که سخت‌ترين مخالفت‌ها در مورد حضور نيروهاي آمريکايي از سوي رهبران مذهبي صورت مي‌گيرد. اينجاست که «حق» و «مسووليت» رهبران شيعي مطرح مي‌شود که خود پويايي خاصي به نقش شيعيان مي‌دهد.

سه دوره سرنوشت ساز در عراق پديد آمد که مي‌خواهم نقش شيعيان را در آنها بدانم. يکي دهه 80 جنگ عراق با ايران است. دوم دهه 90 و به‌طور اخص سال‌هاي 90 و91 است يعني حمله عراق به کويت و اخراج اين کشور از کويت و سوم هم حمله آمريکا به عراق و نقش جديد شيعيان در اين کشور.

در دهه1980جنبش‌هاي اقتصادي و اجتماعي در عراق شکل گرفت و کتاب‌ها و مقالات زيادي نوشته شد. صدام توانست با زد و بندهاي قبيله‌اي و سرکوب شيعيان و از ميان بردن آيت‌الله صدر (به دليل نقش و نفوذ و ميراثي که داشت) شيعيان را به حاشيه براند و از نقش آفريني محروم کند. اين دوره يک فرصت تاريخي براي شيعيان بود اما چون شيعيان تنها بودند و حامي نداشتند و ايران هم درگير جنگ بود صدام موفق شد تا بخش اعظم شيعيان عراق را قانع کند که اين جنگ فارس – عرب است. طبيعتا با توسل به اين بهانه بود که صدام توانست دست به بسيج سياسي بزند و با ايران وارد جنگ شود و شيعيان را هم به جنگ با ايران وادارد. در واقع در اين برهه وي موفق شد تا ابزارهايي که داشت به شکاف ميان شيعيان دامن بزند.

در اوايل دهه1990وضعيت ديگري فراهم شد. صدام جنگ را به ايالات متحده باخته بود. طبيعتا شيعيان تصور مي‌کردند که فرصت ديگري براي آنها فراهم شده است و به اعتراض برخاستند اما صدام از بازمانده تجهيزات نظامي خود براي سرکوب شديد شيعيان بهره جست. اين نشان داد که شيعيان در هر برهه انتظارات و درخواست‌هايي داشتند که در شرايط خاصي مجال بروز مي‌يافت اما سرکوب مي‌شد. هميشه نوعي نگراني از نقش آنها در ساختار سياسي وجود داشت. در اين زمان هم آمريکايي‌ها منطقه امني براي کردها در شمال عراق به وجود آوردند اما براي شيعيان چنين نکردند.

کردها در اين دوره توانستند به مدد منطقه امني که برايشان به وجود آمد يک حکومت خودمختار محلي به وجود آورند که اکنون پايه‌هاي آباداني در کردستان به خاطر همان فضاست. به دليل جلوگيري از نقش سرکوبگرانه صدام در آن زمان کردها توانستند مجلسي شکل دهند و پايه‌هاي توسعه اين منطقه را برقرار کنند. شيعيان بار ديگر سرکوب شدند و در اينجا نقش آمريکا و حکومت‌هاي محافظه کار سني مهم بود که نگران افزايش نقش شيعيان و تاثير آن بر اقليت‌هاي داخلي خود بودند.

دوره سوم که نقطه عطفي مهم بود همانا حمله آمريکا به عراق در سال 2003 بود. زماني که آمريکايي‌ها خواستند وارد عراق شوند به کمک شيعيان از جنوب و کردها از شمال وارد شدند. در آن زمان آمريکايي‌ها با يک پل ارتباطي شيعي وارد عراق شدند و به همان ميزان مجبور شدند که به شيعيان نقش بالايي در دولت آينده عراق بدهند. اين با سياست انگليسي‌ها در آن زمان در تناقض بود. يعني انگليسي‌ها به دوستان آمريکايي خود انتقاد مي‌کردند که اگر شما شيعيان را به‌طور جدي و ساختاري وارد ساخت قدرت کنيد، اين به معناي افزايش نقش شيعيان و ايران خواهد بود. حتي اين بحث هم مطرح مي‌شود که انگليسي‌ها دنبال اين بودند که ارتش بعثي عراق کاملا منحل نشود چرا که اگر ساخت ارتش عوض مي‌شد و نيروهاي جديد وارد مي‌شدند ماهيت ارتش بعثي دگرگون مي‌شد و ارتشي که تا قبل از اين بر مبناي تمرکز سُني و وفاداري به رژيم بعث بود يکباره به ارتشي تبديل مي‌شد که شيعيان در آن نقش و پست‌هاي مهم را خواهند داشت.

زماني که آمريکايي‌ها درگير جنگ‌هاي چريکي شدند به دليل اينکه ارتش ملي در عراق نبود خودشان مجبور شدند به تامين امنيت بپردازند و همين باعث گسترش تروريسم شد و جايگاه آمريکا را از يک نيروي آزادي‌بخش به يک نيروي اشغالگر تغيير داد. بعد ازسال‌هاي 2005 بود که آمريکايي‌ها به اين نتيجه رسيدند که بايد يک ارتش ملي شکل بگيرد تا بتواند بحران‌هاي عراق را مهار کند و آنگاه هم که زمان خروج‌شان فرا رسيد به ارتش ملي عراق براي حفظ امنيت اعتماد داشته باشند. چنين بود که وقتي در سال 2008 نيروهاي ارتش را براي سرکوب شورش شيعيان به بصره فرستاد ارتش ملي عراق واکنش جدي انجام نداد و دولت عراق مجبور شد آنها را برگرداند. اين بار بدنه ارتش عمدتا شيعه بود و با توجه به همان آرمان‌هاي شيعي خود به سرکوب هم‌نوعان مذهبي خود نپرداختند.

حال سوال اين است که چرا آن فضايي که براي کردها به وجود آمد، براي شيعيان پديد نيامد؟ کردها چه مزيتي يا چه برتري (هايي) نسبت به شيعيان داشتند که توانستند به خودمختاري برسند، اما شيعيان عراق از اين امر محروم ماندند و سرکوب نصيب‌شان شد.

قضيه کردها با شيعيان متفاوت است چرا که کردها در نوع نگاه و جايگاه ژئوپليتيک‌شان و هم اقليت بودن‌شان در جهان عرب به گونه‌اي حمايت آمريکا را در ساخت قدرت و سياست خود مي‌پسندند که البته اين از يک حزب به حزب ديگر کردي متفاوت است. معناي ديگر اين سخن اين است که کردها به اين دليل حمايت آمريکا را مي‌پذيرند که مي‌توانند از جايگاه آنها در ساخت قدرت در عراق دفاع کند. از سوي ديگر اتحاد کردها براي رسيدن به هدف مشترک‌شان بيش از شيعيان است. ديگر آنکه، کردها به موقع از زمان استفاده کردند چرا که در دهه 90 ژئوپليتيک کُرد به گونه‌اي بود که توانستند به دليل وجود دشمني مشترک به نام صدام تمام احزاب کردي با هم متحد شوند. دليل ديگر آنکه، کردها خود داراي تفکرات استقلال طلبانه و خودمختارگرايانه بودند.

همچنين کردها يک اقليت غير عرب در عراق بودند که مورد توجه غربي‌ها بودند و آنها را به عنوان متحدان خود در ميان مجموعه عرب مي‌نگريستند. به‌طور مثال، در تمام دانشگاه‌هاي غربي اگر قرار باشد بورسي تحصيلي به عراقي‌ها بدهند ابتدا به کردها مي‌دهند و سپس به عرب‌هاي عراقي. حتي اين ديدگاه هم مطرح شده که لابي اسرائيل هم با نگاه مثبت به کردها به عنوان اقليت غيرعرب در منطقه مي‌نگرد. يعني هرچند رابطه اعراب – اسرائيل مناقشه آميز است اما کردها در کانون اين مناقشه نيستند. براي کرد مساله‌اي به نام اسرائيل آنقدر که براي يک عرب مهم است، اهميت ندارد. همه اينها باعث مي‌شود که به کردها توجه بيشتري صورت گيرد تا شيعيان.

بنابراين آمريکايي‌ها کردها را به عنوان متحد استراتژيک بر شيعيان ترجيح مي‌دهند. ورود آمريکا به عراق به لحاظ سياسي هم توسط کردها صورت گرفت و پاداش‌ آنها رياست جمهوري بود. خلاصه سخن آنکه، اين بدين معنا نيست که کردها، آمريکايي‌ها را خيلي دوست دارند بلکه براي حفظ قدرت و موقعيت خود در عراق نياز به آمريکا دارند و نقش آمريکا را در سياست عراق ضروري مي‌دانند چون حافظ منافع کردهاست. حتي مذاکراتي هم که ميان ايران و آمريکا صورت گرفت با وساطت کردها بود چون با هر دو طرف روابط خوبي داشتند.

و اما در مورد شيعيان. آمريکايي‌ها با شيعيان مشکلي ندارند و اگرچه ممکن است مالکي مورد رضايت 100 درصد آمريکايي‌ها نباشد (چون ادعاهاي يک رهبر مستقل را دارد) اما آمريکايي‌ها به اين نتيجه رسيدند که مالکي کسي است که مي‌تواند شيعيان عراق را به گونه‌اي متحد کند و يک دولت ائتلافي و کارآمد شيعي را در عراق جلو ببرد. از سوي ديگر در ميان شيعيان شکاف‌ها و دسته‌بندي‌هايي هست که نگاه‌شان به حکومت‌داري و سياست در عراق را متفاوت مي‌کند. مالکي به دنبال يک حکومت مرکزي قوي است چرا که نقش او به عنوان نخست وزير را نيز افزايش مي‌دهد اما اين شبهه در مورد او مطرح شده که به دنبال شکل دادن نوع جديدي از حکومت اقتدارگرا و انحصاري است.

صدري‌ها ايدئولوژيک هستند و البته به دنبال منافع خود و مخالف حضور آمريکا، چرا که مالکي چندين بار سعي کرد که با کمک آمريکايي‌ها گروه صدر را سرکوب کند. درست است که صدري‌ها در حکومت مالکي هستند و به شکل‌گيري آن کمک کردند اما در باطن با مالکي ميانه خوبي ندارند. جعفري و حزب او هم بيشتر به مسائل داخلي عراق توجه دارد. اياد علاوي هم به دنبال يک عراق ملي است و فردي سکولار است. چلبي هم داراي نقشي ضعيف شده است. اين شکاف شيعيان و نگاه متفاوت آنها به قدرت است و در نهايت شاهد بوديم که چندين ماه روند تشکيل دولت در عراق به طول انجاميد.

تاثير يا نقش قدرت‌هاي خارجي در کاهش يا افزايش نقش شيعيان چگونه است؟ يعني آن قدرت خارجي مي‌تواند به نفع يا ضرر يک گروه وارد عرصه رقابت‌هاي داخلي شود تا گروه ديگر يا حذف شود يا نقش آن کاهش يابد؟

نقش قدرت‌هاي خارجي در کاهش يا افزايش قدرت شيعيان الزاما اينگونه نيست که قدرت‌هاي خارجي براي تضعيف يک گروه به نفع يا ضرر ديگري امتيازهاي خاصي قائل شوند. نگاه آمريکا به شيعيان باز مي‌گردد به نوع نگاه آن گروه شيعي به حضور ايالات متحده در عراق. به‌طور مثال، آمريکا دلبستگي بيشتري به حزب مالکي دارد تا صدر که شديدا ضد آمريکايي است و مخالف حضور آمريکا در اين کشور. از يک نگاه واقع بينانه شايد اين طبيعي است. در مقابل، مالکي به‌طور ضمني خواهان حضور آمريکا حداقل براي چند صباح ديگري است چرا که نقش و حضور اين کشور را براي توازن قدرت در برابر کردها و سني‌ها لازم مي‌بيند. پاسخ من به شما اين است که اين نقش از يک گروه شيعي به گروه ديگر متفاوت است. آمريکايي‌ها به دنبال حفظ منافع خود هستند. طبيعي است هر گروه شيعي که به نوعي نزديک به منافع آمريکا باشد به آنها نزديک‌تر است.

اين نکته در مورد ايران هم صادق است.يعني اينکه نوع نگاه گروه‌هاي شيعي و تعادل اين نگاه با منافع ملي ايران مهم است. هر گروه که به منافع ايران نزديک‌تر باشد طبيعي است که ايران نيز به او نزديک‌تر است. به بياني ديگر، گروهي که مثلا نگاه مثبت‌تري به منافع ملي ايران و تداوم قرارداد 1975 دارد بيشتر مورد توجه ايران است. بديهي است که نگاه مالکي مثبت‌تر است اما علاوي چنين نيست و سياستي به شدت ضد ايراني دارد. اينجاست که فراتر از مسائل ارزشي و پيوندهاي فرهنگي-اجتماعي مرزهاي نزديکي کشورها با گروه‌ها و جناح‌هاي سياسي در درون حکومت شکل مي‌گيرد.




نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






آخرین مطالب ...
» پنج راه حل سوزان مالونی به اوباما برای تعامل با ایران
» سوریه نقطه عطف سیاست خارجی اتحادیه اروپا
» اوباما و محدودیت‌های فروش سلاح
» قدرت مانور کره شمالی
» بحران اقتصادی جهان و افزایش فروش تسلیحات
» روسیه بازیگر مسلط در بازار تسلیحات هند
» آسیاگرایی آمریکا و تحدید چین
» ائتلاف ها در جهان تک قطبی
» غرب و چرخش معنادار در روش مواجهه با بحران سوریه
» نقش یهودیان در انتخابات ریاست‌جمهوری در آمریکا: پول یا رای؟
» اصول مندرج در اجلاس سران جنبش عدم تعهد
» معامله در واشنگتن
» ناآرامی‌ها در صحرای سینا؛ ابعاد و پیامدها
» شکل‌گیری مثلث منطقه‌ای ترکیه ـ عربستان ـ مصر
» بیم و امیدهای دموکراسی لیبی
» جنگ فرقه‌ای ـ درد زایمان خاورمیانه جدید
» راهبرد و دیدگاه جنبش عدم تعهد و ایران نسبت به یکدیگر
» امریکای لاتین؛ بازگشت سناریوهای کهنه با چهره جدید
» اندیشکده بروکینگز: بازگشت عربی القاعده و بهره‌وری از ایجاد هرج و مرج
» تقویت نیروهای اطلاعاتی آمریکا در افغانستان

Home | FeedBack

Copyright © 2008 LoxBlog.Com . All Rights Reserved. Translation Www.NazTarin.Com